در بحبوحه چالشهای فزاینده انرژی، اعلام کشف یک میدان گازی جدید در جنوب ایران، توجه کارشناسان داخلی و بینالمللی را به خود جلب کرده …
در بحبوحه چالشهای فزاینده انرژی، اعلام کشف یک میدان گازی جدید در جنوب ایران، توجه کارشناسان داخلی و بینالمللی را به خود جلب کرده است. این کشف، که میتواند فصل جدیدی در ترازنامه انرژی کشور بگشاید، نیازمند تحلیلی دقیق و همهجانبه است تا ابعاد واقعی و پیامدهای استراتژیک آن روشن شود. محسن پاکنژاد، وزیر نفت ایران، از کشف میدانی جدید موسوم به «پازن» خبر داد. این میدان در جنوب استان فارس واقع شده و امتداد آن تا شمال استان بوشهر کشیده شده است. موقعیت جغرافیایی آن در نزدیکی قطب استراتژیک انرژی جم، با وسعتی حدود ۲۱ تا ۲۲ کیلومتر مربع، از اهمیت ویژهای برخوردار است. جزییات فنی این کشف که پس از وقفهای هشتساله در عملیات اکتشافی این منطقه به دست آمده، چشمگیر است:
٭ ذخایر گاز: بر اساس برآوردهای اولیه، این میدان حاوی یک مخزن جدید با حدود ۱۰ تریلیون فوت مکعب (Tcf) یا ۱۰,۰۰۰ میلیارد فوت مکعب (Bcf) گاز درجا است.
٭ گاز قابل برداشت: با در نظر گرفتن ضریب بازیافت ۷۰ درصدی که برای مخازن این منطقه معمول است، حجم گاز قابل استحصال از این میدان حدود ۷تریلیون فوت مکعب برآورد میشود.
٭ لایه نفتی: در کنار مخزن گازی، یک لایه نفتی مجزا و ارزشمند نیز کشف شده که حاوی دستکم ۲۰۰ میلیون بشکه نفت خام قابل برداشت است. این کشف در چنین عمقی، در این منطقه بیسابقه توصیف شده است.
٭ زمانبندی توسعه: مقامات رسمی، چارچوب زمانی بلندپروازانهای را برای به تولید رساندن این میدان اعلام کردهاند و پیشبینی میشود ظرف ۴۰ ماه پس از امضای قرارداد توسعه، بهرهبرداری از آن آغاز شود.
۱- مقیاس کشف در چشمانداز ملی و جهانی
برای درک اهمیت استراتژیک این ارقام، باید آنها را در یک بستر مقایسهای قرار داد. این کشف، جایگاه ایران را به عنوان دومین دارنده بزرگ ذخایر گاز طبیعی جهان پس از روسیه، تثبیت و تقویت میکند. از این میدان به عنوان بزرگترین میدان گازی کشفشده در خشکی ایران یاد میشود که میتواند توازن قوا در نقشه انرژی منطقه را تحت تأثیر قرار دهد. مقایسه حجم گاز قابل برداشت پازن با میدان عظیم پارس جنوبی، مقیاس آن را ملموستر میکند. این حجم معادل تولید یک فاز استاندارد پارس جنوبی (با ظرفیت تولید روزانه حدود ۱۴.۲ میلیون متر مکعب) برای مدتی حدود ۱۷ تا ۱۸ سال است.
این مقایسه به وضوح نشان میدهد که پازن پتانسیل تبدیل شدن به یکی از ستونهای اصلی تأمین گاز کشور در دهههای آینده را داراست. ولی این مخزن تغییر دهنده بازی استراتژیک گاز ایران نخواهد بود. کشف همزمان یک مخزن گازی عظیم و یک لایه نفتی قابل توجه، یک مزیت زمینشناسی و اقتصادی کمنظیر است. در حالی که توسعه میادین گازی، به ویژه در شرایط تحریم، فرآیندی پیچیده و سرمایهبر است، وجود ۲۰۰ میلیون بشکه نفت قابل برداشت، یک منبع درآمدی فوری، با ارزش بالا و با قابلیت نقدشوندگی آسانتر را فراهم میآورد. نفت، برخلاف گاز که نیازمند زیرساختهای خط لوله یا تأسیسات گرانقیمت LNG است، کالایی با بازار جهانی تثبیتشده است که حتی در شرایط تحریم نیز از طریق مسیرهای صادراتی غیررسمی مانند «ناوگان تاریک» قابل فروش است. بنابراین، درآمد حاصل از تولید زودهنگام نفت میتواند به عنوان یک «شیرینکننده مالی» عمل کرده و منابع لازم برای تأمین مالی فاز پیچیدهتر و سرمایهبرتر توسعه گاز را فراهم آورد. این ویژگی، ریسک کلی پروژه را کاهش داده و آن را برای شرکای احتمالی داخلی یا غیرغربی جذابتر میسازد. ولی تحریمهای جدید سازمان ملل این امید را در حالهای نا شناخته قرار میدهد.
مقیاس واقعی اکتشاف در قاب ملی و جهانی
منبع: تحلیل دادههای BP Statistical Review of World Energy و گزارشهای بینالمللی
۲- پازن در زمین بحران ناترازی انرژی ایران
کشف میدان پازن در خلأ رخ نداده است، بلکه پاسخی بالقوه به یک بحران عمیق و ساختاری در بخش انرژی ایران است. برای درک اهمیت واقعی این کشف، باید آن را در چارچوب «ناترازی» مزمن گاز کشور تحلیل کرد؛ پدیدهای که اقتصاد و صنعت ایران را بهشدت تحت فشار قرار داده است. ایران با یک کسری شدید و فزاینده در تراز گاز طبیعی خود، به ویژه در فصول سرد سال، مواجه است. این کسری روزانه در اوج مصرف زمستان بین ۲۵۰ تا ۳۵۰ میلیون متر مکعب تخمین زده میشود که رقمی معادل ۲۵ تا ۳۵ درصد کل ظرفیت تولید روزانه کشور است. ریشههای این بحران در یک عدم توازن ساختاری نهفته است: در دهه گذشته، متوسط رشد سالانه مصرف گاز (۴.۸ درصد) از متوسط رشد تولید (۳.۸ درصد) پیشی گرفته است. این شکاف، ناشی از عواملی چون یارانههای سنگین انرژی، الگوی مصرف ناکارآمد در بخش خانگی (که در زمستان تا ۸۵درصد گاز تولیدی را به خود اختصاص میدهد) و توسعه بیرویه شبکه گازرسانی است.
در سمت عرضه نیز، رشد تولید به دلیل کمبود سرمایهگذاری، فرسودگی و افت فشار در میادین بالغی مانند پارس جنوبی و تأثیر تحریمها بر توسعه میادین جدید، متوقف شده است. آژانس بینالمللی انرژی (IEA) رشد تولید گاز ایران در سالهای ۲۰۲۴-۲۰۲۵ را تنها ۱ تا ۲ درصد پیشبینی میکند که برای پاسخ به رشد تقاضا ناکافی است. این کسری گاز، یک بحران دومینووار را در سراسر اقتصاد ایران به راه انداخته است. با افزایش تقاضای بخش خانگی در زمستان، شرکت ملی گاز ناچار به محدود کردن یا قطع کامل گاز صنایع بزرگ میشود. این امر مستقیما بخشهای استراتژیک اقتصاد را فلج میکند. بحران انرژی ایران صرفا یک مشکل فنی نیست، بلکه یک «حلقه معیوب بازخورد منفی» است که در آن، علائم بحران (مشکلات اقتصادی) مانع از درمان آن (سرمایهگذاری) میشوند. کسری گاز به توقف صنایع، کاهش تولید ناخالص داخلی، افت درآمدهای صادراتی و کاهش درآمدهای مالیاتی دولت منجر میشود. این ضعف اقتصادی که با تحریمها تشدید شده، توانایی دولت برای تأمین سرمایهگذاریهای کلان (که به گفته وزیر نفت به ۴۵ میلیارد دلار میرسد) برای توسعه میادین جدید، حفظ فشار میادین قدیمی و ساخت تأسیسات جمعآوری گاز مشعل را بهشدت محدود میکند. این کمبود سرمایهگذاری، به نوبه خود، رکود تولید و فرسودگی زیرساختها را تشدید کرده است.
۳- پرسش ۴۰ ماهه؛ واقعیتسنجی موانع توسعه
اعلام زمانبندی ۴۰ماهه برای به تولید رساندن میدان پازن، اگرچه نشاندهنده عزم دولت است، اما در تقابل با واقعیتهای عملیاتی، فنی و ژئوپلیتیک ایران، بسیار خوشبینانه و غیر واقعی به نظر میرسد. تحلیل دقیق موانع پیش رو نشان میدهد که «ریسکهای روی زمین» (Above-ground risks) بیش از چالشهای زیرزمینی، سرنوشت این پروژه را رقم خواهند زد.
بزرگترین مانع بر سر راه توسعه سریع پازن، انزوای مالی و فناورانه ایران است. تحریمهای بینالمللی، به ویژه فعالسازی «مکانیسم ماشه» ذیل قطعنامههای شورای امنیت، ریسک هرگونه همکاری با بخش انرژی ایران را برای نهادهای بینالمللی (بانکها، شرکتهای بیمه، خطوط کشتیرانی) بهشدت افزایش داده است. این وضعیت، دسترسی ایران به منابع مالی عظیم مورد نیاز برای پروژههای چند میلیارد دلاری توسعه میادین را عملا مسدود کرده است. تجربه خروج شرکت فرانسوی توتال از قرارداد توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی پس از بازگشت تحریمهای امریکا، به روشنی آسیبپذیری بخش انرژی ایران در برابر تکانههای ژئوپلیتیک را نشان داد. در چنین شرایطی، ایران ناچار است به منابع ناکافی داخلی یا سرمایهگذاریهای با انگیزه سیاسی از سوی شرکای غیرغربی اتکا کند. توسعه مدرن یک میدان گازی، نیازمند تجهیزات پیشرفتهای مانند کمپرسورها و توربینهای گازی با ظرفیت بالا است. تولیدکنندگان اصلی این فناوریها، شرکتهای غربی مانند زیمنس انرژی و بیکر هیوز هستند که به دلیل تحریمها، از همکاری با ایران منع شدهاند. ایران ناچار است به فناوریهای داخلی که از نظر مقیاس و پیچیدگی عقبتر هستند، یا جایگزینهای روسی و چینی اتکا کند. اگرچه فناوری این کشورها در حال پیشرفت است، اما بهطور تاریخی از نظر بازدهی، قابلیت اطمینان و عمر مفید، از همتایان غربی خود ضعیفتر بودهاند. این شکاف فناورانه، مستقیما به کاهش بهرهوری عملیاتی و افزایش هزینههای بلندمدت پروژه منجر میشود. مقایسه زمانبندی ۴۰ماهه با سابقه پروژههای انرژی در ایران و استانداردهای جهانی، ابعاد این چالش را روشنتر میکند. پروژههای بزرگ انرژی در ایران به تأخیرهای طولانیمدت مشهور هستند. توسعه فازهای پارسجنوبی بهطور میانگین با تأخیرهایی بیش از یک دهه مواجه بوده است. پروژههای موسوم به «۳۵ ماهه» در اوایل دهه ۱۳۹۰، در پایان موعد مقرر تنها ۵۰ تا ۶۰ درصد پیشرفت فیزیکی داشتند. پالایشگاه گاز بیدبلند نیز از زمان تصویب تا بهرهبرداری، ۱۷سال را پشت سر گذاشت.
در سطح جهانی نیز، مطالعات نشان میدهند که میانگین زمان از کشف تا اولین تولید در میادین بزرگ خشکی، بین ۷ تا ۱۰ سال است و پروژههای عظیم و پیچیده حتی به زمانی بیش از این نیاز دارند. بنابراین، هدفگذاری ۴۰ماهه (حدود ۳.۳ سال) یک استثنای چشمگیر در برابر روندهای داخلی و جهانی است. با توجه به شواهد، زمانبندی ۴۰ماهه را نباید یک پیشبینی فنی، بلکه یک سیگنال سیاسی و استراتژیک تلقی کرد. مقامات انرژی ایران از تاریخچه پروژهها و تأثیر تحریمها آگاه هستند. بنابراین، اعلام چنین هدفی کارکردهای دیگری دارد. در داخل، این وعده با هدف نمایش اقتدار و مدیریت بحران، به جامعهای که از کمبود انرژی رنج میبرد، اطمینانخاطر میدهد. در خارج، این اقدام به عنوان نمادی از تابآوری و توانایی توسعه منابع علیرغم تحریمها، به نمایش گذاشته میشود و بخشی از روایت «اقتصاد مقاومتی» است. با این حال، ریسک اصلی این رویکرد، نه فقط تأخیر در پروژه، بلکه از دست رفتن اعتبار است. زمانی که این موعد به ناچار محقق نشود، روایت ناکارآمدی دولتی را تقویت کرده و هرگونه سرمایهگذار بالقوه آینده را که نیازمند پیشبینیپذیری و اجرای قابل اتکای پروژههاست، دلسردتر خواهد کرد.
از اکتشاف تا تولید: مقایسه با تجارب داخلی
منبع: برآورد بر اساس گزارشهای رسمی وزارت نفت، شانا و تحلیل پروژههای EPC داخلی
۴- ارزیابی فنی-اقتصادی و پیامدهای استراتژیک
ارزش واقعی میدان پازن و نقش آن در ماتریس انرژی ایران، به متغیرهای فنی و اقتصادی متعددی بستگی دارد. تحلیل این متغیرها، چشمانداز واقعبینانهای از تأثیر این میدان بر بحران گاز کشور ارایه میدهد. مهمترین مشخصه فنی گاز پازن که هنوز بهطور رسمی اعلام نشده، کیفیت آن است. گاز طبیعی به دو دسته «شیرین» (با میزان ناخالصی سولفید هیدروژن و دیاکسید کربن پایین) و «ترش» (با میزان ناخالصی بالا) تقسیم میشود. این یک تفاوت جزئی نیست، بلکه یک عامل تعیینکننده اصلی در هزینه و پیچیدگی پروژه است.
٭ مزیت گاز شیرین: میادین گاز شیرین، مانند میدان کیش، بسیار ارزشمند هستند زیرا گاز آنها پس از یک فرآیند ساده نمزدایی، مستقیما قابل تزریق به شبکه سراسری است. این ویژگی، هزینههای سرمایهای (CAPEX) مربوط به تأسیسات پالایشی را بهشدت کاهش داده و زمان رسیدن به بازار را کوتاه میکند.
٭ چالش گاز ترش: گاز ترش نیازمند فرآیند پیچیده و پرهزینه «شیرینسازی» است که معمولا در واحدهای تصفیه آمین انجام میشود. ساخت چنین تأسیساتی، صدها میلیون دلار به هزینه پروژه اضافه کرده، هزینههای عملیاتی (OPEX) را افزایش داده و زمانبندی ساخت را طولانیتر میکند.
اگر گاز پازن شیرین باشد، زمانبندی ۴۰ ماهه اگرچه همچنان بسیار چالشبرانگیز است، اما اندکی محتملتر میشود. اما اگر این گاز ترش باشد، تحقق این زمانبندی با توجه به لزوم ساخت یک پالایشگاه بزرگ در شرایط تحریم، تقریبا غیرممکن خواهد بود. موقعیت مکانی میدان پازن یک مزیت استراتژیک کلیدی است. این میدان در قلب کریدور انرژی جنوب ایران و در نزدیکی زیرساختهای اصلی انتقال گاز، از جمله خطوط لوله سراسری هشتم و دهم، قرار دارد. این نزدیکی به معنای کاهش قابل توجه هزینههاست، زیرا پروژه نیازی به ساخت خطوط لوله انتقال طولانی و پرهزینه نخواهد داشت و میتواند با احداث خطوط کوتاهتر به شبکه موجود متصل شود. این امر، همافزایی عملیاتی ایجاد کرده و به پایداری و انعطافپذیری کل شبکه گاز کشور کمک میکند.
۵- نقش نهایی پازن: نقطه عطف یا مُسکن؟
با فرض توسعه کامل، یک میدان ۷ تریلیون فوت مکعبی در یک دوره تولید ۲۰ تا ۲۵ ساله، میتواند روزانه حدود ۷۵ تا ۹۵ میلیون متر مکعب گاز تولید کند. تأثیر این حجم تولید بر ناترازی کشور، به زمانبندی توسعه و رشد تقاضا بستگی دارد.
٭ سناریوی خوشبینانه (توسعه سریع، گاز شیرین): اگر پازن ظرف ۴ تا ۵ سال با تولید روزانه حدود ۸۰ میلیون متر مکعب به بهرهبرداری برسد، میتواند حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد از کسری فعلی زمستان را جبران کند. این یک تسکین قابل توجه برای صنایع خواهد بود، اما ناترازی را بهطور کامل از بین نخواهد برد.
٭ سناریوی واقعبینانه (توسعه با تأخیر، گاز ترش): اگر توسعه میدان مطابق با استانداردهای جهانی ۸ تا ۱۰ سال به طول انجامد، در آن زمان تقاضای داخلی گاز ایران با نرخ رشد فعلی، ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون متر مکعب در روز افزایش یافته و عملا بخش بزرگی از تولید پازن را پیش از ورود به شبکه، خنثی خواهد کرد. با توجه به ابعاد کسری داخلی، تخصیص گاز پازن به پروژههای جدید صادراتی در میانمدت بسیار بعید است. صادرات فعلی گاز ایران ناچیز (حدود ۴۵ میلیون متر مکعب در روز) و با مشکلات سیاسی و مالی همراه است. گاز پازن تقریبا بهطور قطع برای مصارف داخلی و کاهش فشار بر صنایع و نیروگاهها استفاده خواهد شد.
کشف پازن، برنامهریزان انرژی ایران را در برابر یک انتخاب استراتژیک دشوار قرار میدهد: آیا تولید این میدان باید برای حداکثر کردن تسکین اقتصادی فوری (تأمین سوخت صنایع و نیروگاهها) به کار گرفته شود، یا برای حفظ سلامت بلندمدت مخازن (تزریق به میادین نفتی فرسوده) ؟ استفاده از گاز برای تزریق و ازدیاد برداشت از میادین نفتی (EOR) برای حفظ سطح تولید نفت خام کشور حیاتی است. اما ناترازی، رقابتی بیرحمانه و صفر و یک را برای هر مولکول گاز ایجاد کرده است. گازی که برای تزریق استفاده شود، نمیتواند یک کارخانه را روشن نگه دارد. پازن این معضل را حل نمیکند، بلکه آن را تشدید میکند. این منبع جدید، به زودی به موضوع یک کشمکش شدید داخلی میان نیازهای کوتاهمدت صنعتی و پایداری بلندمدت تولید نفت تبدیل خواهد شد.
۶- جمعبندی و چشمانداز استراتژیک
کشف میدان گازی پازن یک موفقیت بزرگ زمینشناسی و بارقه امیدی برای امنیت انرژی ایران است. با این حال، مسیر تبدیل این ذخایر زیرزمینی به یک دارایی اقتصادی ملموس، با موانع عظیم «روی زمین» مواجه است که ماهیتی ژئوپلیتیک و ساختاری دارند. تحلیلها به وضوح نشان میدهد که موفقیت نهایی این پروژه، بیش از آنکه به زمینشناسی مخزن وابسته باشد، به محیط سیاسی و اقتصادی حاکم بر آن گره خورده است. متغیرهای تعیینکننده عبارتند از: وضعیت تحریمهای بینالمللی، توانایی جذب سرمایه و فناوری، و ظرفیت نظام اجرایی کشور برای مدیریت یک پروژه پیچیده و چند میلیارد دلاری به شیوهای کارآمد و طبق برنامه. در مسیر فعلی که با تحریمهای شدید و تنگناهای اقتصادی داخلی مشخص میشود، پازن بعید است که یک «عامل تغییردهنده بازی» باشد و بحران انرژی ایران را به تنهایی حل کند. نقش محتملتر آن، یک مُسکن حیاتی اما ناکافی خواهد بود. تولید آن، زمانی که پس از تأخیرهای اجتنابناپذیر آغاز شود، به احتمال زیاد توسط رشد فزاینده تقاضای داخلی بلعیده خواهد شد؛ این امر از وقوع یک فاجعه جلوگیری میکند، اما تراز انرژی متزلزل کشور را بهطور بنیادین تغییر نداده و پتانسیل صادراتی جدیدی را آزاد نخواهد کرد.
تحقق کامل پتانسیل پازن – و بهطور کلی ذخایر عظیم گازی ایران – نه فقط به حفاری چاهها، بلکه به اصلاحات بنیادین در قیمتگذاری داخلی انرژی، بهبود مدیریت پروژه و مهمتر از همه، حلوفصل بنبست ژئوپلیتیکی بستگی دارد که ایران را از سرمایه و فناوری جهانی مورد نیاز برای توسعه، منزوی کرده است. بدون این تغییرات، پازن در معرض این خطر قرار دارد که به فصلی دیگر در تاریخ طولانی پتانسیلهای عظیم اما تحققنیافته ایران تبدیل شود. / اعتماد
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جامعه ورزشی آفتاب نو در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
آخرین اخبار ورزشی از فوتبال ایران و باشگاه های جهان را در سایت ورزشی آفتاب نو بخوانید
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |
