خبرگزاری آنا ـ حسین بوذری؛ در عصر تحولات شتابان اجتماعی، اقتصادی و فناورانه، دغدغه حفظ میراث فرهنگی و احیای هنرهای سنتی، به یکی از مهمترین مباحث در حوزه مدیریت فرهنگی و توسعه پایدار بدل شده است. جهان امروز که در آن تولید ماشینی و فرهنگ مصرفگرایی بر بسیاری از عرصهها سایه انداخته، بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازگشت به ریشهها و ارزشهای اصیل هنری و ملی است؛ ارزشهایی که طی قرون، توسط هنرمندان مردمی شکل گرفته و بخش جداییناپذیر هویت تاریخی و زیباییشناسی جامعه را تشکیل دادهاند. صنایعدستی و هنرهای بومی نهتنها بازتاب ذوق و خلاقیت دیرینه ایرانیاناند، بلکه حامل مفاهیم عمیقی از زیست فرهنگی، خودکفایی اقتصادی و پیوند نسلها محسوب میشوند. بیتردید، تضعیف این سرمایهها پیامدهای گستردهای دارد؛ از فروپاشی نظام حرفهای هنرمندان سنتی گرفته تا زوال تدریجی حافظه تاریخی ملت.
در شرایطی که بسیاری از هنرهای دستی کشور در آستانه فراموشی و انقراض قرار گرفتهاند، ضرورت مداخله آگاهانه نهادهای فرهنگی، دانشگاهی و شهری بیش از پیش احساس میشود. فقدان حمایت مالی مستمر، نبود تبلیغات تخصصی، و غلبه رویکردهای صنعتی در تولید، موجی از دگرگونیهای ناهمگون را در بافت هنرهای سنتی ایران رقم زده است؛ دگرگونیهایی که به جای توسعه و تکامل، اغلب به تحریف یا تضعیف اصالت منتهی میگردند. این شرایط نیازمند بازنگری جدی در سیاستهای فرهنگی کشور است؛ سیاستهایی که باید میان آموزش، تولید، اقتصاد هنر و رسانه پیوندی ساختاری برقرار سازند و جایگاه هنرمندان سنتی را از حاشیه به متن برگردانند.
از سوی دیگر، رسانهها و فعالان فرهنگی نقشی بیبدیل در افشای بحرانها و بازنمایی ظرفیتهای نهفته هنرهای بومی دارند. هرگاه روایتهای رسانهای با نگاه پژوهشی و تعهد اجتماعی همراه شود، میتواند در قالب «قصهگویی فرهنگی» به بستری برای احیای هویت و آگاهی عمومی بدل شود. این نگاه فراگیر، نهتنها به معرفی زیباییهای صنایعدستی و آثار تاریخی یاری میرساند، بلکه موجب جلب مشارکت مردمی و توجه نهادهای تصمیمگیر نیز میشود.
افزون بر این، وضعیت نامطلوب معیشتی بسیاری از هنرمندان سنتی و کمرنگ شدن منزلت اجتماعی ایشان، یادآور ضرورت شکلگیری سازوکارهای حمایتی دقیق و پایدار است. تدوین برنامههای ملی برای آموزش نسل جدید در حوزه هنرهای دستی، تأسیس واحدهای سیار دانشگاهی جهت آموزش عملی، ایجاد شبکههای دیجیتال برای معرفی آثار هنری و تسهیل ارتباط با بازارهای جهانی، از جمله اقداماتیاند که میتوانند نقشی تعیینکننده در باززایی فرهنگی داشته باشند. در کنار این اقدامات راهبردی، توجه ویژه به حفاظت آثار تاریخی و میراث ملموس و ناملموس نیز از اولویتهای غیرقابل چشمپوشی است. هر اثر تاریخی که بدون نگهداری، راهنما و برنامه مرمتی رها شود، تنها یک بنای خاموش نیست، بلکه بخشی از حافظه تاریخی ملت را با خود به خاموشی میبرد.
در نهایت باید پذیرفت که نگاه جامع به فرهنگ و هنر، مستلزم همکاری همگانی است؛ همکاری میان دولت، دانشگاه، رسانه و مردم. هنگامی که این همافزایی به صورت نظاممند شکل گیرد، هنرهای سنتی نه به عنوان یادگارهایی در موزهها، بلکه بهمثابه موجوداتی زنده و پویا در بطن زندگی روزمره جامعه تداوم خواهند یافت. چنین نگرشی، بنیان هویتی پایدار و حافظ سرمایههای فرهنگی برای نسلهای آینده را فراهم میسازد و میتواند ایران فرهنگی را بار دیگر بر پایه خلاقیت و اصالت بنا کند.
گفتوگوی پیشرو در قالب پرونده «استان به استان تا توسعه؛ از ظرفیتهای خام تا مسیر شکوفایی» تلاشی است برای بازتاب دادن دیدگاههای تخصصی درباره علل مغفول ماندن گردشگری دریایی در ایران، رابطه مستقیم میان زیرساخت، آگاهی و توسعه فرهنگی و نقشی که سیاستگذاری آگاهانه و تبلیغات مؤثر میتواند در شکوفایی این صنعت ایفا کند.
آنچه میخوانید، تصویری روشن از واقعیتهای امروز گردشگری دریایی ایران و در عین حال دعوتی است برای نوسازی نگرشها نسبت به این حوزه راهبردی.
بخش سوم گپ و گفت آنا با نیکسیرت در پی میآید: (بخش نخست و دوم را اینجا و اینجا بخوانید)
زنگ خطر برای هنر دست ایرانی؛ وقتی اصالت در برابر سرعت میبازد
آنا: خانم دکتر، در صحبتهایتان اشاره کردید که حداقل درراستای جذب کمک یا جلب توجه، نمیتوانید کمکی انجام دهید. آیا منظور شما این است که در حال حاضر، ارزش بسیاری از موارد ازجمله هنرهای سنتی بهخصوص صنایع دستی اصیل نادیده گرفته شده است؟
نیکسیرت:
بله، در حقیقت من مستحضر نیستم، ارزش بسیاری از امور تقلیل یافته است، اما چنانچه حمایت صورت نپذیرد، همین میزان اندک فعلی نیز در حوزه گیوه بافی و گیوهدوزی به سوی ماشینی شدن کامل سوق یافته و در حال انقراض است؛ تولید دستی به مراتب کاهش یافته و ارزشگذاری مناسبی صورت نمیپذیرد.
آنا: ارزیابی شما از نقش رسانهها و خبرنگاران در معرفی این هنرمندان و پشتیبانی از فعالیتهای ایشان چگونه است؟
نیکسیرت: این امر باید توسط افرادی پیگیری شود که ما خبرنگاران در فرآیند معرفی آنان، یعنی اگر به موقعیتی مراجعه میکنیم، شایسته است که تلاش کنیم چنین شخصیتهایی را شناسایی کرده و با ایشان به گفتوگو بنشینیم و رسانه ما موظف به انعکاس این محتواست، اما نهادهای بالاتر از ما وظیفه دارند که حمایت لازم را مبذول دارند.
هر شهر دارای مسئولان خاص خود است و این مسئولان موظف به انجام این امر هستند و از منظر من، این یک وظیفه ملی است که باید از این زیباییها پاسداری کرده و قدردانی صورت پذیرد.
آنا: با توجه به شرایط صنعتگران سنتی، متأسفانه وضعیت معیشتی آنان هم تعریفی ندارد!
نیکسیرت: متأسفانه تمامی افرادی که بیان می کنم و هنوز به کار سنتی مبادرت دارند، در فقر مطلق به سر میبرند، به گونهای که بحرانی ایجاد میشود و کسی قدردان تلاشهای آنان نیست و متأسفانه توانایی مالی ندارند؛ حال آنکه در حقیقت به نظر بنده، این مشاغل از بسیاری از مشاغل شیمیایی، یا مرتبط با فرآیندهای شیمیایی، از حیث تأثیرگذاری، زیبایی و ارزش به مراتب والاتر هستند.
آنا: شما سالها در برنامههای رادیویی اقدام به حمایت از هنرهای سنتی و صنایع دستی اصیل کردهاید، خاطرهای از این برنامهها دارید؟
نیکسیرت: در برنامه «تهران در شب» حدود ۱۰ سال برنامه شبانه از ساعت ۱۲ شب تا ۳ بامداد داشتم و نویسنده نیز بودم. گویندهای در کنار بنده حضور داشت. در رادیو اقتصاد، بخش گردشگری را منعکس میکردم؛ پس از آن در کنار سایر بخشها، همواره محور گردشگری را حفظ کردم.
متأسفانه تمامی افرادی که بیان می کنم و هنوز به کار سنتی مبادرت دارند، در فقر مطلق به سر میبرند، به گونهای که بحرانی ایجاد میشود و کسی قدردان تلاشهای آنان نیست و متأسفانه توانایی مالی ندارند؛ حال آنکه در حقیقت به نظر بنده، این مشاغل از بسیاری از مشاغل شیمیایی، یا مرتبط با فرآیندهای شیمیایی، از حیث تأثیرگذاری، زیبایی و ارزش به مراتب والاتر هستند.
در رادیو ورزش، گردشگری ورزشی را پوشش میدادم و سپس در رادیو فرهنگ که محور آن شعر و معرفی شاعران ترکزبان بود، فعالیت داشتم.
در برنامه «ایران صدا» نیز گردشگری را پیگیری میکردم و به طور خلاصه، در رادیوهای متعددی حضور داشتهام و در حال حاضر جزئیات دقیق تمامی آنها در ذهن نیست و در رادیو تابستانه و رادیو فصلی نیز همکار بودهام.
اجازه دهید نکتهای را بازگو کنم و آن اینکه چند سال پیش برای نخستینبار به داراب، بلی، داراب در استان فارس سفر کردم و به دیدار دکتر حسین سرفراز که سردبیر بنده بودند، رفتم؛ ایشان سردبیر ما پیش از انقلاب بودند. پس از آن، ایشان در آنجا سکونت داشتند و رفت و آمد داشتند. پس از ملاقات با ایشان، عرض کردم که ایشان مانند پدری برای بنده بودند، من مایل به بازدید از اماکن دیدنی داراب هستم و اطلاعات کافی در اختیار نداشتم؛ میدانستم که دارابگرد آنجا واقع است و یک شهر باستانی است، اما اطلاعات دقیقی نداشتم.
این منطقه دارای جاذبههای بسیار خوبی است؛ برای مثال، مسجد سنگی را ذکر کردند که قرار است ثبت جهانی شود و توصیف کردند که این مسجد بزرگترین یا یکپارچهترین مسجد سنگی جهان محسوب میشود.
پس از ارائه مقداری اطلاعات، از دو یا سه نفر از جوانانی که در بازدید از ایشان حضور داشتند، خواهش نمودم که بنده را جهت بازدید همراهی نمایند، زیرا هدف من تهیه گزارش بود. هنگامی که به این مسجد سنگی وارد شدم، با بنایی باشکوه و شگفتانگیز مواجه شدم؛ اما متأسفانه فاقد نگهبان یا تابلو راهنما بود.
هنگام ورود، بویی به مشام میرسید که نشان از حضور حیوانات یا آلودگی فصلی داشت. در واقع، هیچ تابلویی برای معرفی بنا وجود نداشت و مأموری نیز مستقر نبود؛ این میزان از بیتوجهی میراث فرهنگی مرا متأثر ساخت و ناراحت کرد و امروز نمیدانم، سال گذشته مراجعه کردم و هنوز متولی مشخصی نداشت.
اما در آن بازدید اول، واقعاً قلبم آزرده شد؛ اینگونه برایتان بیان کنم و متأسفانه متولی مشخصی ندارد و اهمیت داده نمیشود.
آنا: ما تعداد بینظیری از مکانهای ارزشمند داریم و حسین سرفراز نیز از افراد ارزشمند روزگار بودند.
نیکسیرت: در حقیقت، ایشان بنیانگذار سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات بودند که سابقه بسیار درخشانی دارند؛ مدیریت بیست مجله در آن دوره، تحت نظارت ایشان پیش از انقلاب انجام میشد.
ما همگی از ایشان آموختیم. دورهای در زمینه روزنامهنگاری در دانشگاه تهران را گذراندم، اما تجربه عملی بسیار متفاوت از تئوری است که به فرد القا میشود. بنده از محضر ایشان، بهخصوص دکتر پورشریعتی و دکتر سرفراز، چیزهای بسیاری آموختم. در دوران جوانی، ایشان پدری کردند و در مراسم تشییع جنازه ایشان شرکت کردم؛ سال ۱۴۰۱ بود، اگر اشتباه نکنم.
با وجود آنکه نهادهای دولتی هیچ اقدام مشخصی برای حفظ نام ایشان انجام ندادند، جمعیتی در آنجا حضور داشتند و شهری برای تشییع جنازه گرد آمده بودند.
سایه بیتوجهی بر سر میراث باستانی؛ قلب داراب در میان سنگ و سکوت
آنا: با توجه به تأکید شما بر ارزش والای صنایع دستی در برابر صنایع شیمیایی، آیا راهکاری عملی برای ارتباط دادن این هنرمندان با نسل جوانتر و ترویج هنرهای بومی در محیطهای آموزشی پیش رو دارید؟
نیکسیرت: راهکار عملیاتی من این است که باید از ظرفیت شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای دیجیتال (بهعنوان ابزارهای ارتباطی نوین) به درستی استفاده شود، نه صرفاً برای فروش، بلکه برای قصهگویی (Storytelling) در مورد پشتوانه فرهنگی هر اثر. پیشنهاد میکنم واحدهای سیار آموزش صنایع دستی در کنار مدارس و دانشگاهها دایر شود؛ نه اینکه صرفاً یک نمایشگاه یکروزه برگزار شود. هنرمند باید تبدیل به یک «استاد مدعو» در ترمهای درسی گردد تا جوانان بهصورت عملی، ارزش و سختی کار اصیل را درک کنند. این امر مستلزم حمایت مالی نهادهای استانی برای پرداخت حقالزحمه مناسب به این هنرمندان است.
آنا: در مورد مسجد سنگی داراب، اشاره به بیمتولی بودن و عدم وجود تابلو راهنما بسیار تأسفبرانگیز است. اگر اکنون اختیار تام در حوزه مرمت و معرفی این بنا به شما سپرده شود، دو اقدام فوری شما چه خواهد بود؟
نیکسیرت: دو اقدام فوری من به شرح زیر خواهد بود: نخست، تأمین فوری اعتبار و اعزام یک تیم کارشناسی مشترک از مرمتگران میراث فرهنگی و همچنین کارشناسان محیط زیست برای رفع آلودگی و بوی نامطبوع و تأمین نورپردازی ایمن و متناسب با بنا؛ دوم، نصب یک تابلوی راهنمای چندزبانه با متن تخصصی و دقیق در ورودی محوطه که شامل تاریخچه، اهمیت ثبت جهانی احتمالی، و نام متولی فعلی و شماره تماس برای پرسش است.
در کنار اینها، باید یک متولی محلی و دائمی تعیین شود که پاسخگوی وضعیت باشد و نهادهای محلی نیز موظف به پایش روزانه شود.
آنا: از اینکه وقتتان را در اختیار خبرگزاری آنا قرار دادید از شما سپاسگزارم.
نیکسیرت: من هم از شما ممنونم.
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جامعه ورزشی آفتاب نو در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
آخرین اخبار ورزشی از فوتبال ایران و باشگاه های جهان را در سایت ورزشی آفتاب نو بخوانید
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |
