«سینما شهر قصه» «سینما پارادیزو» نیست، چون ایران اروپا نیست. در این کشور ما مسئله مهمی بنام سانسور داریم (نکتهای که سازندگان فیلم به راحتی از کنار آن گذشتهاند) و همین موضوع باعث شده تا لحن و فضای فانتزی «سینما شهر قصه» انقدر کماثر جلوه کند.
اختصاصی سلام سینما – مازیار وکیلی: در تاریخ سینما فیلمهای متعددی درباره خود سینما و آن وجه جادویی این هنر-صنعت عظیم ساخته شدهاند. از نمونههای متاخر چنین فیلمهایی میتوان به«هوگو» مارتین اسکورسیزی و البته «موج نو» ریچارد لینکلیتر اشاره کرد. در سینمای ایران مشهورترین فیلمی که درباره ماهیت جادویی سینما ساخته شده «ناصرالدین شاه آکتور سینما» است که به خوبی یک روایت طنزآمیز از تاریخ ایران را به تاریخ سینمای ایران پیوند زده است. اما خب برای سینمای ایران که فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده و یک تاریخ طولانی را پشت سر گذاشته داشتن تنها یک فیلم درباره تاریخ سینمای ایران کم است. احتمالاً کیوان علیمحمدی و علی اکبر حیدری هم مانند دوستداران سینمای ایران فکر کرده و به همین خاطر سراغ داستانی درباره تاریخ سینمای ایران رفته و «سینما شهر قصه» را ساختهاند. این که چقدر «سینما شهر قصه» موفق بوده و توانسته ادای دین درستی به تاریخ سینمای ایران باشد همان نکتهای است که باید در این نوشته واکاوی شود.
آیا سینمای ایران ارزش حرص خوردن دارد؟!
شاید برای کسانی که این نوشته را میخوانند تعجب آور باشد که نگارنده بارها و بارها در مواجهه با پدیدهای بنام سینمای ایران این سوال را مطرح کرده است که آیا این سینمای محلی، فقیر و تا حد زیادی سانسور شده ارزش این همه حرص خوردن و توجه را دارد؟ علاقه مندان سینمای ایران احتمالاً از طرح چنین پرسشی بسیار ناراحت خواهند شد و ده تا صد مثال خواهند آورد که بله این سینما ارزش حرص خوردن دارد. اما مقصود نگارنده یک یا چند فیلم نیست، یک روند است. بله صد در صد سینمای ایران هم مانند تمام نقاط دنیا فیلمهای خوب و عالی دارد که هنگام تماشای آنها به تماشاگر ایرانی احساس غرور دست میدهد، اما مشکل این جا است که وقتی به کلیت این سینما نگاه میکنیم چیز زیادی برای عرضه ندارد. یعنی درصد تاثیرگذاری واقعی آن نسبت به حواشی زرد و بی مصرفی که تولید میکند تقریباً صفر است. بنابراین به نگارنده حق بدهید که هنگام تماشای «سینما شهر قصه» از خودش بپرسد که چی؟ و این که چی یعنی این که سینمای ایران شاید خاطره ساز باشد اما باشکوه نیست.

اما کیوان علیمحمدی و علی اکبر حیدری به احتمال زیاد اعتقاد دارند که سینمای ایران ارزشش را دارد و خوب است که به تاریخ آن نگاهی نوستالژیک و طنازانه بی اندازیم. کیوان علیمحمدی را با همکار و یار همیشگیاش اُمید بنکدار به خاطر میآوریم. دو نفری که با ساخت فیلمهای سوپر روشنفکرانه و با استفاده از فرم خاص روایی کار در سینمای ایران را شروع کردند و فیلمهایی ساختند که تنها به مذاق و مزاج تعدادی از منتقدان سینمای ایران خوش میآمد. این راه و روش تا فیلم «گیلدا» ادامه پیدا کرد تا این که علیمحمدی از اُمید بنکدار جدا شد و با همکاری یک نویسنده شروع به ساخت فیلم کرد. «سینما شهر قصه» بیانگر نگاه تعدیل شده علیمحمدی به سینما است. فیلمی است که قصه مشخصی دارد، دلیل ساخته شدن آن معلوم است و صد البته نیم نگاهی هم به گیشه دارد. هر چند علیمحمدی بعد از این فیلم عجیب ترین فیلم جنگی تاریخ سینمای ایران یعنی «۲۸۸۸» را ساخت که با توجه به فرم و ساختار فیلم بعید است حالا حالاها اکران شود.
نقطه قوت؛ تکلیف «سینما شهر قصه» با خودش روشن است
«سینما شهر قصه» یکی از معدود فیلمهای سینمای ایران است که تکلیفش با خودش معلوم است. علیمحمدی و حیدری در این فیلم قرار است یک نوستالژی بسازند. نوستالژی درباره جنجالی ترین پدیده فرهنگی و هنری این سرزمین یعنی سینما. راه و روش هوشمندانهای را هم انتخاب کردند. داستانی انتخاب کردند که به خوبی با مضمون فیلم (ادای دین به سینمای ایران) چفت میشود. ماجرای زندگی داوود آپاراتچی عشق فیلم با آن پدر و مادر بامزه (با بهترین نقشآفرینی کارنامه بابک کریمی همارز با بازی درخشان او در جدایی اصغر فرهادی) به خوبی با فرازهای تاریخی ایران معاصر و صد البته سینمای ایران پیوند خورده است. تیتراژ خلاقانه فیلم در کنار برخی سکانسهای هوشمندانه مثل سکانس حمام (که ادای دینی به «قیصر» است) و سکانس خواستگاری داوود از دخترهای مختلف (که همگی بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب هستند) نشان میدهد سازندگان فیلم به خوبی برای طراحی یک داستان متفاوت وقت گذاشتهاند. اما مشکل این جا است که از یک جایی به بعد میان این ادای دینها و داستان اصلی تناسب خوبی برقرار نمیشود. ارجاعات کارگردانان زیادی مبهم است و حوصله تماشاگر را سر میبرد. بابک کریمی یک تنه تمام تلاشش را میکند تا فیلم را سرپا نگه دارد اما اغراق در شخصیتپردازی سایر شخصیتها خصوصاً پدرزن ضد سینمای داوود (با بازی نچسب فرخ نعمتی) باعث شده تا «سینما شهر قصه» به اهداف خود نرسد.

نقطه ضعف؛ فیلمی که زیادی خوشبین است!
اما فیلم علیمحمدی و حیدری یک اشکال بزرگ دیگر هم دارد؛ زیادی لیبرال و خوشبین است. فیلم سعی میکند هوای همه را داشته باشد. هم هوای فیلمفارسیهایی که ایرج قادری و دیگران ساختند را دارد هم هوای حاتمیکیا و «بوی پیراهن یوسف» را. سعی میکند بگوید سینما برای همه است و همه باید آن را دوست داشته باشند. فرقی نمیکند پدر غیرمتشرع و عرق خور داوود باشد یا پدرزن بسیار مذهبی و متحجر او. این نگاه در ظاهر نگاه درستی است. هیچ اشکالی ندارد و حرف دل همه عشاق سینما است. مشکل اما این جا است که با واقعیت تطبیق ندارد. واقعیت این است که در این سرزمین ابراهیم حاتمیکیا راحتتر از ایرج قادری فیلم میسازد و کمتر آزار میبیند. شاید بگویید علیمحمدی و حیدری از یک آرزو حرف زدند. ایرادی ندارد که فیلمسازان از آرزوهایشان بگویند اما خب ما هم به عنوان تماشاگر حق داریم به این آرزوها که قابلیت برآورده شدن ندارند نگاه بدبینانهای داشته باشیم.
«سینما شهر قصه» «سینما پارادیزو» نیست، چون ایران اروپا نیست. در این کشور ما مسئله مهمی بنام سانسور داریم (نکتهای که سازندگان فیلم به راحتی از کنار آن گذشتهاند) و همین موضوع باعث شده تا لحن و فضای فانتزی «سینما شهر قصه» انقدر کماثر جلوه کند. کاش تاریخ سینمای ایران به همین خوشگلی و زیبایی بود که علیمحمدی و حیدری میگویند. اما واقعیت این است که سینمای ایران بیشتر چیزهایی برای تاسف خوردن دارد تا خاطره بازی و جشن گرفتن.
فیلم «سینما شهر قصه» با بازی حامد کمیلی، آناهیتا درگاهی، بابک کریمی، فرخ نعمتی، سیاوش مفیدی و رؤیا میرعلمی هماکنون در سینماهای ایران در حال اکران است.
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جامعه ورزشی آفتاب نو در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
آخرین اخبار ورزشی از فوتبال ایران و باشگاه های جهان را در سایت ورزشی آفتاب نو بخوانید
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |
