مارگارت اتوود از «سرگذشت ندیمه» تا نگاهش به فمینیسم، پرندگان و زندگی

جامعه ورزشی آفتاب نو:

به گزارش خبرنگار بین‌الملل گروه فرهنگ و هنر برنا؛ پس از موفقیت جهانی و به‌موقع اقتباس تلویزیونی «سرگذشت ندیمه» (The Handmaid’s Tale) در سال ۲۰۱۷، مارگارت اتوود در کتاب خاطرات تازه‌اش «کتاب زندگی‌ها» (Book of Lives) به عنوان «ترکیبی از چهره‌ای نمادین، پیامبر و قدیس» توصیف شده است.

به نقل از گاردین؛ این کتاب بیش از ۶۰۰ صفحه که اتوود آن را «نوعی خاطره» می‌نامد مسیر زندگی او را از کودکی در مناطق دورافتاده کانادا تا اندوه از دست دادن شریک زندگی ۴۸ ساله‌اش، نویسنده فقید گریم گیبسون در سال ۲۰۱۹ دنبال می‌کند. این روایت همچنین به دوستی‌ها، اختلاف‌های مقطعی و بیش از ۵۰ کتاب او، از جمله «چشم گربه» (Cat’s Eye)، «گریس دیگر» (Alias Grace) و آثار برنده جایزه بوکر مانند «قاتل کور» (The Blind Assassin) و «وصایا» (The Testaments) می‌پردازد.

اتوود که هفته گذشته ۸۶ ساله شد، همواره نگاهی بلندمدت به جهان داشته، گاه از فاصله چند قرن. همان‌طور که ربکا سولنیت اشاره می‌کند او اکنون با چشم‌اندازی وسیع‌تر به زمانه ما می‌نگرد. سن‌وسال و آزادی نویسندگی، آن‌گونه که خودش می‌گوید «دیگر نمی‌شود اخراجم کرد» او را در بیان دیدگاه‌هایش بی‌پرواتر کرده است.

او همواره ایده «قدرت پیشگویی» را رد می‌کند: «اگر چنین قابلیتی داشتم، بورس را در اختیار می‌گرفتم.» با این حال در کتاب «تاوان» (Payback) در سال ۲۰۰۸ بحران مالی جهانی را پیش‌بینی کرده بود. اتوود نمی‌خواهد به عنوان قدیسی پرستیده شود؛ کاری که به گفته خودش «معمولا عاقبت خوبی ندارد».

افزون بر این، او فراموش نمی‌کند چه کسانی از او دلخوری ایجاد کرده‌اند. حتی از نقش نمادینش در فمینیسم نیز ناراضی است: «انتظار می‌رود در هر موقعیتی کار درست را برای زنان انجام دهم در حالی که خوانندگان و تماشاگران برداشت‌های کاملا متفاوتی از ‹کار درست› دارند.»

اتوود شخصیتی ساده و قابل‌تعریف نیست؛ درست مانند حشراتی که او و برادرش هارولد در کودکی با آنها بازی می‌کردند. او در عین حال یک طبیعت‌شناس، شکاک و آشنا با فال‌گیری و علوم غریبه است. از زندگی جنسی حلزون‌ها تا پرندگان نادر و از تاریخ طبیعت تا تاریخ بشر، دامنه دانسته‌هایش گسترده است.

او می‌تواند در یک جمله هم‌زمان شوخ‌طبع و هم جدی باشد، اما زیر لایه همه آثارش جدیت اخلاقی عمیقی جریان دارد. او از نویسندگان جوان، پروژه‌های محیط‌زیستی و فعالیت‌های خیرخواهانه حمایت می‌کند. همچنان هر سال به مدار قطبی سفر می‌کند و هر بهار برای تماشای مهاجرت پرندگان به جزیره پلی می‌رود.

با وجود همه اینها، او طی بیش از نیم قرن برخی از مهم‌ترین آثار ادبی زمانه ما را نوشته است؛ از شعر و رمان‌های دیستوپیایی تا داستان تاریخی، رمان گرافیکی، مقاله و اکنون سرانجام خاطراتش.

با این حال، بعید است خود اتوود از چنین فهرست دستاورد‌هایی چندان راضی باشد. او کانادایی است، اما همین گستره فعالیت‌ها توضیح می‌دهد چرا برخی متفکران و نویسندگان بزرگ پرسش‌های کنایه‌آمیز خود را با او مطرح می‌کنند؛ پرسش‌هایی مانند: «چطور می‌شود خماری را درمان کرد؟» یا «چطور می‌شود پدرسالاری را سرنگون کرد؟»

و شاید بهترین توصیه همان جمله یادداشت پایانی «کتاب زندگی‌ها» باشد: «او را عصبانی نکنید؛ وگرنه برای همیشه زنده خواهید ماند.»

پرسش و پاسخ‌ها اتوود با هوادارانش

جرج ساندرز: «تبریک به خاطر انتشار ‹کتاب زندگی‌ها›. شاید یادتان باشد آن روز قدیمی که با دارو‌های گیاهی مرا در مسیر سالزبری از مرگ بر اثر خماری نجات دادید؟ این همه اطلاعات را چطور جمع کرده‌اید؟ و آن قرص‌ها چه بودند؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «یادم هست، سفرمان از های-آن-وای بود. آن روز بریتانیایی‌ها با آبجو به شما حمله کرده بودند و رنگ‌تان سبز شده بود. کاری که کردم این بود: یک، شما را روی صندلی جلو نشاندم. دو، توصیه کردم به افق نگاه کنید. سه، گفتم آب بنوشید.

دارو‌هایی از کیت کمک‌های اولیه کوچکی که همیشه همراهم دارم دادم. این عادت را از مادرم دارم. فکر می‌کنم شامل اینها بود: ژینجر گروول برای بیماری حرکت، یک ضداسید مثل تامز، یک آب‌نبات سفت برای الکترولیت و هر چیز دیگری که ممکن بود کمک کند. مسکن ندادم؛ ممکن بود حالتان بدتر شود.»

او درباره دامنه مطالعات غیرداستانی‌اش می‌گوید: «فولکلور، اسطوره‌ها، ترانه‌های محلی، جادوگران، حقوق بشر و فمینیسم موج دوم، جنگ‌ها به‌ویژه جنگ جهانی دوم، انقلاب فرانسه و جنگ‌های ناپلئونی، طبیعت، ادبیات کانادایی، رمان‌های خارجی و تاریخ پوشاک. این‌که چطور این همه می‌دانم؟ با گذر زمان جمع می‌شود، مثل پرز زیر مبل. همیشه کنجکاو بوده‌ام.»

جرج مانبیو: «چرا با اینکه بیشتر ما روان‌پریش نیستیم، باز هم چنین افرادی را به مقام‌های بالا انتخاب می‌کنیم؟ چطور می‌توان این عادت را شکست؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «بیشتر مردم در انتخابات، انتخاب واقعی ندارند بنابراین به بهترین فرد رای نمی‌دهند بلکه به کسی رای می‌دهند که کم‌بدترین به نظر می‌رسد. در عصر اطلاعات نادرست، احتمال تصمیم‌گیری بر اساس واقعیت بسیار پایین است.»

جاناتان فرنزن: «با توجه به قدرت فزاینده شرکت‌های بزرگ فناوری، آیا نگاه‌تان به فناوری تغییر کرده است؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «بله، رویاپردازی‌های اولیه اینترنت ایده خوبی بود؛ این‌که همه بتوانند افکار مفیدشان را به اشتراک بگذارند، اما اغلب همه‌چیز خراب می‌شود. اگر می‌شد به عقب برگشت شاید عصر پیشاکشاورزی، هرچند آن هم مشکلات خودش را داشت.»

«چه پرنده‌ای را هنوز ندیده‌اید و دوست دارید ببینید؟»

«دودو (شوخی). آک بزرگ (باز هم شوخی). شترمرغ را در حیات وحش ندیده‌ام، اما کاسواری را دیده‌ام. بلبل اروپایی خیلی زیباست.»

«و اکنون احساس شما چیست؟»

«احساس می‌کنم ‹این جایی است که وارد شدم› قطب‌بندی دهه ۳۰، سپس جنگ جهانی دوم. من در ۱۹۳۹ به دنیا آمدم، تغییرات زیادی رخ داده است.»

ربکا سولنیت: «یکی از لذت‌ها و هم‌زمان ترس‌های عمر طولانی، شاهد دگرگونی‌ها بودن است. بزرگ‌ترین تغییر‌هایی که دیده‌اید چه بوده؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «در ۱۹۳۹ پلاستیک تقریبا وجود نداشت. موج بزرگ آن اوایل دهه ۵۰ آمد. تغییر از زغال‌سنگ به نفت در همان دهه. تلویزیون آمد؛ پیش از آن رادیو بود. ظهور آنتی‌بیوتیک‌ها و واکسن‌ها. نسل من به اخلاق کاری معروف بود. حقوق مدنی در دهه ۶۰. ظهور قرص کنترل بارداری، جوراب شلواری، مینی‌ژوپ و موج دوم فمینیسم… تغییرات رسانه‌ای، از صفحه گرامافون تا اینترنت و شبکه‌های اجتماعی.»

«و حالا ظهور استبدادگر‌ها و توتالیترها… این همان جایی است که من وارد شدم. به الگو‌های تصاحب قدرت، درگیری داخلی و فروپاشی حاکمیت قانون توجه کنید…»

آن ان‌رایت: «بهترین مشاهده پرنده تاکنون؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «زمینه مهم است… بگذارید بگوییم مرغ دریایی ایسلندی سفید، روی یک قطعه یخ منتظر مانده تا ضایعاتی را بردارد، در حالی که یک خرس قطبی نشسته و به خوردن یک فوک ادامه می‌دهد که از آب بیرون آمده و له شده است. ببخشید، شاید بهتر بود بگویم ‹مرغ مگس‌خوار بامزه› اما این پرندگان می‌توانند بسیار تهاجمی باشند.»

«اگر در سمت دیگر رودخانه سنت لارنس به دنیا آمده بودید، یعنی در آمریکا، اکنون چه کسی بودید؟»

«مالک کنتیکت می‌شدم. (شوخی. یکی از نیاکانم فرماندار آنجا بود.) خب، احتمالا یکی از خانواده‌های اتوود می‌شدم که اکنون در کیپ کد هستند، جایی که شاخه کانادایی از آن آمده است… سلام به خویشاوندان دور کیپ کد. اما اگر منظور اکنون، همین لحظه است، خیلی نگران کشورم بودم…»

دبورا لوی: «سیمون دو بووار نوشت: ‹اگر به اندازه کافی زندگی کنید، خواهید دید که هر پیروزی به شکست تبدیل می‌شود›. فکر می‌کنید ما روزی پدرسالاری را سرنگون خواهیم کرد؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «بستگی دارد منظورتان از سرنگونی چیست (همه مردان از بین بروند؟ نخست‌وزیر زن ژاپن؟) و منظورتان از پدرسالاری چیست (مردان همه‌چیز را اداره می‌کنند؟ مردان بلندترند، به طور متوسط؟). برای من پرسش واقعی این است: آیا می‌توانیم حتی خطی را حفظ کنیم؟ خطی که در یک سمت زنان حقوق شغلی، مالی یا سیاسی ندارند و در سمت دیگر دارند؟

هیچ ‹مسیر اجتناب‌ناپذیر تاریخی› وجود ندارد و بله، افراد می‌توانند تفاوت ایجاد کنند و هنوز هم می‌توانند. (گرچه با چه هزینه‌ای؟)»

علی اسمیت: «می‌توانید شعر‌های اولیه خود را که برای ‹اولین اثر› شما ‹Rhyming Cats› نوشته بودید به یاد بیاورید؟ فقط کنجکاوم.»

اتوود پاسخ می‌دهد: «بله، چون اخیرا در جریان نوشتن ‹کتاب زندگی‌ها› آنها را دیده‌ام.»

«و نکته‌ای دیگر: یکی از دغدغه‌های اصلی آثار خردمندانه، انسانی و پیشگویانه شما از ابتدا، بقاست. چه ابزار‌هایی می‌توانیم همین حالا برای مقابله با سیل مشکلات، از آسیب‌های واقعی محیط‌زیست تا سیاست روزافزون وحشیانه آماده کنیم؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «خلاقیت، توانایی بداهه‌پردازی با هر مواد در دسترس و دانش نیاز‌های پایه و خطرات ممکن همیشه مفید است. همیشه مقداری آب تازه در خانه داشته باشید، یک شمع، کبریت یا فندک باربیکیو، یک چاقو (شکار). وقتی چراغ‌ها خاموش می‌شوند به گذشته بازمی‌گردیم. نه قرن نوزدهم؛ عصر سنگ.»

«سیاست وحشی؟»

«وای. نمی‌دانم. دوران هرج‌ومرج، سیاست‌های وحشی تولید می‌کند. همیشه آماده باشید.»

دایان ابوت: «آیا دموکراسی آمریکایی دوام خواهد داشت؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «این را نمی‌دانم. آمریکا کشور بزرگی است و بسیار متنوع است. سخت خواهد بود که همه مردم را وادار کنید صف بایستند و احترام بگذارند بدون کشتن بسیاری و نیرو‌های مسلح همان‌طور که تازه یادآوری شد به قانون اساسی سوگند یاد می‌کنند، نه به یک فرد… دموکراسی اگر به آن ایمان نداشته باشید می‌میرد. (پول هم همین‌طور.)»

اتسا موشفگ: «چه چیز در حرفه شما ثابت مانده و چه چیزی را آگاهانه فراموش کرده‌اید؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «لازم نیست از تایپ‌ماشین دستی استفاده کنم بنابراین تقریبا کاغذ کاربن را فراموش کرده‌ام. غیر از آن: بنویس، بازبینی کن، مچاله کن، دور بینداز، دوباره بنویس، بازبینی کن… بعد توقف کن و قتل‌ها را در تلویزیون ببین.»

«هنگام نوشتن رمان چه می‌خورید؟»

«گاهی فراموش می‌کنم… تنقلات (میوه خشک و سیب زیاد) … مگر وقتی خانواده‌ام آشپزی می‌کنند و با سوت مرا برای شام صدا می‌زنند.»

«و درباره بدنتان چه احساسی دارید؟»

«پیر است. چیز‌ها فرسوده می‌شوند، اما در مقایسه با بدن برخی هم‌نسلانم و با وجود ضربان‌ساز، بد نیست. هنوز زانوهایم را دارم، می‌توانم انگشتان پاهایم را لمس کنم و روزی ۱۰ هزار قدم راه بروم. فقط مثل قبل سریع نیستم. («هنوز» واژه‌ای پرکاربرد بین ماست.)»

پزشک جوان: «در مقایسه با اغلب افراد هم‌نسلتان، شنوایی شما بسیار خوب است.»

اتوود پاسخ می‌دهد: «چون بیشتر هم‌نسلانم مرده‌اند. چیزی نمی‌شنوند.»

آی وی‌وی: «چگونه باید ریاکاری پیرامون ایده‌آل‌های جهانی آزادی، برابری و عدالت را در پرتو واقعیت‌های ژئوپولیتیکی، جنگ‌ها و نسل‌کشی امروز تفسیر کنیم؟»

اتوود پاسخ می‌دهد: «کلید واژه ‹ایده‌آل› است. ایده‌آل‌ها همیشه آرمان‌گرایانه‌اند و هرگز کاملا محقق نشده‌اند. سؤال این است: آیا ‹ما› که دسته بزرگی هستیم هنوز این ایده‌آل‌ها را هدفی مطلوب یا ممکن می‌دانیم؟ یا فقط واژه‌هایی هستند که در مناسبت‌های رسمی استفاده می‌شوند؟

ریاکاری همواره در جوامع انسانی وجود داشته است، اما بالا و پایین دارد. اکنون که بزرگ‌ترین دموکراسی مدرن از این ایده‌آل‌ها دور شده، این ایده‌آل‌ها دوباره به عنوان آرمان‌ها جذاب‌تر شده‌اند. بدون آنها چه خواهیم کرد و چه کسی خواهیم بود؟ آیا قرار است بفهمیم؟»

انتهای پیام/

منبع خبر


مسئولیت این خبر با سایت منبع و جامعه ورزشی آفتاب نو در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.

آخرین اخبار ورزشی از فوتبال ایران و باشگاه های جهان را در سایت ورزشی آفتاب نو بخوانید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

[wp-rss-aggregator feeds="hamsamoon"] [wp-rss-aggregator feeds="regim"] [wp-rss-aggregator feeds="zirnevis"]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *

advanced-floating-content-close-btn
advanced-floating-content-close-btn