به گزارش آفتاب نو، از آن شبی که هلدینگ خلیج فارس علی خطیر را برکنار کرد و تیم رسانه ای جواد نکونام برای او و به نقل از او مصاحبه ای نوشتند که در آن گفته بود؛ امشب از برکناری خطیر خوشحالم و امروز، یک روز به یاد ماندنی در باشگاه استقلال است، پنج ماه هم نگذشت که نوبت به کنار رفتن جواد نکونام از استقلال رسید. طبیعی هم بود؛ کسی که باد می کارد، توفان درو می کند.
از تجمع هماهنگ بیست، سی نفره تا تجمع خودجوش چند صدنفره
جواد نکونام احتمالا در دوران تحصیل این شعر که در کتاب ادبیات فارسی ایران به نام ناصر خسرو قبادیانی و در کتاب های درسی تاجیکستان به نام رودکی آورده شده را خوانده بود؛
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده؛ حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت/ گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟؛ تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»/ انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس؛ تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت اما احتمالا چون سرش گرم فوتبال بوده، توجه زیادی به معنی و مفهوم این شعر نداشته و عقوبتی که در استقلال دیده (به قول امروزی ها؛ کارما) محصول همین بی توجهی است. جواد نکونام روزی که دید برخی اطرافیانش بیست، سی نفر بوقچی و ادمین را با شلوارهای شیش جیب و قیافه های شش در چهار، صورت های خط، خطی و بر و بازوی خالکوبی شده به سعادت آباد فرستادند تا مقابل باشگاه استقلال فریاد حیا کن رها کن سر بدهند و هزینه چای و قلیان چند فعال مجازی خبرنگارنما را هم پرداخت کردند تا در کافه کنار باشگاه مستقر شوند و از این تجمع از پیش هماهنگ شده عکس و فیلم بگیرند، باید فکرش را می کرد روزی دویست، سیصد هوادار استقلال در همان خیابان و مقابل همان ساختمان، او را به حیا کردن و رها کردن دعوت کنند. با این تفاوت که در جمع این صدها نفر، خبری از بوقچی و ادمین و خلافکارهای لقب دار و اجیر شده ها و مواجب بگیرهای نقابدار نبود و همه هوادار استقلال بودند. در تجمعی که علیه جواد نکونام شکل گرفت، نه کسی برای مردم آب معدنی آورد و نه کسی موقع ظهر میان شان خوراکی و آذوقه پخش کرد. به جای خبرنگارنماها هم خبرنگارها میان جمعیت بودند و خبر اعتراض نوبرانه علیه سرمربی استقلال را مخابره می کردند.
اولین مربی که با تجمع مقابل باشگاه رفت!
نوبرانه از آن جهت که در تاریخ باشگاه استقلال سابقه نداشته مردم مقابل باشگاه تجمع کنند و خواهان اخراج سرمربی تیم شوند. خیلی ها در استقلال روی سکوهای ورزرشگاه حیا کن، رها کن شنیدند اما حتی برای اخراج علیرضا منصوریان و محمود فکری هم هواداران مقابل باشگاه تجمع نکرده بودند. معمولا تجمع ها یا برای برکنار شدن مدیرعامل است (مثل دوران امیرحسین فتحی) یا برای اعتراض به کناره گیری سرمربی است (مثل دوران رفتن استراماچونی) و تا به حال هیچ یک از سرمربیان استقلال با تجمع مقابل باشگاه از سمت خود استعفا نکرده بود اما جواد نکونام این حادثه را به چشم دید.
امروزی ها اسمش را گذاشته اند کارما، این همان عقوبتی است که در سوره زلزال آمده است؛ همان فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیرًا یرَهُ، وَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذرَّهٍ شَرًّا یرَهُ … هر کس ذره ای نیکی کند نتیجه آن را می بیند و هر آن که ذره ای بدی کند هم نتیجه اش را خواهد دید…
نکونام از همان دستی که داده بود، گرفت!
بیراه نیست اگر بگوییم رفتار و گفتار جواد نکونام به خودش برگشت. می گویند از هر دست که بدهی، از همان دست می گیری… می گویید نه؟ از جواد نکونام استعلام بگیرید. جواد نکونام می توانست خیلی شیک و مجلسی جام قهرمانی لیگ برتر بیست و سوم را بالای سر ببرد اما او که نمی خواست در جشن قهرمانی شریکی داشته باشد، قدم به راه عجیبی گذاشت و از خط قرمزها گذشت تا به قول خودش از حذف مدیرعامل وقت لذت ببرد و تاوان این لذت، نه تنها از دست دادن قهرمانی لیگ برتر بیست و سوم بود بلکه جواد نکونام در آغاز لیگ برتر بیست و چهارم منصب خود را از دست داد. اگر این عقوبت نیست، عقوبت چیست؟ این که منتظر محمد را بیرون کنی و همان بازیکن که با چشم های گریان تمرین تیم تو را ترک گفته، با گلش باعث حذف تو از جام حذفی شود، این که یامگایی که در تمرین تیم تو آسیب دیده را نخواهی و خدای فوتبال کاری کند همین بازیکنی که تو نخواستی، به استقلال گل بزند و تیمت را متوقف شده به دربی بفرستد، این که سعید مهری که مورد بی مهری تو بود و از استقلال رفت، سازنده تنها گل دربی علیه تیم تو باشد و همان مردانی که با آنها برای حذف مدیرعامل وقت هم پیمان شدی، حذفت کنند.
انگشت و مشت؛ حق حساب و حق بوق!
فرقی نمی کند رودکی باشد یا ناصر خسرو، شاعر هر کدام از این بزرگان که هست، روحش شاد… انگشت نکن رنجه به در کوفتن کس؛ تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت! توصیف و تعبیر ساده اش می شود؛ اگر در خانه مردم را به نیت آزار با انگشت بزنی، با مشت در خانه تو را می کوبند و آزارت می دهند. آن وقت دیگر بوقچی هایی که پول گرفتند و برایت بوق زدند و مواجب بگیرهایی که سیصد دلار، سیصد دلار گرفتند و به منتقدانت فحش دادند و ادمین هایی که حق حساب گرفتند تا حساب مخالفان تو را کف دست شان بگذارند نه تنها به کار تو نمی آیند، بلکه مثل آب خوردن، پشتت را خالی می کنند و بوق شان را برای نفر بعدی می زنند، فحش شان را به منتقدان نفر بعدی می دهند و حتی بعید نیست به خود تو هم فحش بدهند و حقت را هم کف دستت بگذارند… زمانه عجب زمانه ای است!
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰