ناصرالدین شاه قاجار؛ پادشاهی که از اصلاح کشور ناامید شد و به حرمسرا پناه برد!

شایانیوز– ناصرالدین‌شاه از جمله پادشاهانی است که تصویرش در تاریخ ایران با تضاد و دوگانگی عجین شده است. از یک‌سو علاقه‌مند به هنر، عکاسی، سفر و آشنایی با تمدن اروپایی بود، و از سوی دیگر گرفتار درباری که بیش از هر چیز به نمایش، تشریفات و لذت‌های شخصی وابسته بود. این دوگانگی باعث شد تصویر او در حافظه تاریخی، هم به‌ عنوان «شاهی دوستدا مدرنیته» و هم به‌ عنوان «پادشاهی عیاش» باقی بماند.

ایران در قرن نوزدهم؛ بحران ساختاری

زمینه‌ای که ناصرالدین‌شاه قاجار در آن حکومت می‌کرد، ایران پس از شکست‌های سنگین از روسیه، با خزانه‌ای تهی، مالیات‌های ناکارآمد و نفوذ گسترده قدرت‌های محلی بود. دولت مرکزی توان اقتصادی و نهادی لازم برای اصلاحات پایدار را نداشت. حتی اگر شاه یا اطرافیانش اراده‌ای برای اصلاح نشان می‌دادند، ساختار پوسیده مالی و فشار خارجی به‌سرعت آن اراده را فرسوده می‌کرد. به همین دلیل، دولت بارها برای پر کردن خزانه به اعطای امتیازهای اقتصادی به بیگانگان متوسل شد، که این خود منبع تازه‌ای برای نارضایتی اجتماعی شد.

optkj;ld_jgmkm

از اصلاح تا ناامیدی؛ چرا شاه دست کشید؟

شاه در آغاز سلطنت با وزیری چون امیرکبیر همراه شد و اقداماتی چون تأسیس دارالفنون نوید آینده‌ای متفاوت را داد. اما برکناری و قتل امیرکبیر و مقاومت شبکه‌های قدرتمند دربار و روحانیت نشان داد که اصلاح ساختاری نه تنها پرهزینه بلکه عملاً ناممکن است. از این‌جا به بعد، ناصرالدین‌شاه به تدریج از آرمان تغییر کشور فاصله گرفت. او با تجربه‌های مکرر شکست در اصلاحات و بحران مالی دائمی، به این نتیجه رسید که بقای سلطنت بیش از آنکه به نهادسازی وابسته باشد، به نمایش اقتدار و حفظ شکوه ظاهری نیاز دارد.

خوشگذرانی و تجمل به‌ مثابه ابزار حفظ اقتدار

وقتی دربار توان اصلاح واقعی کشور را از دست داده بود، نمایش شکوه سلطنت و حفظ دربار پرزرق‌وبرق به ابزاری برای مشروعیت بدل شد. در این چارچوب، شکارهای پرخرج، سفرهای خارجی، مجالس باشکوه و حتی تعدد همسران و کنیزان، بخشی از «سیاست نمایش» شد. شاه با تکیه بر این ظواهر، می‌کوشید تصویری از قدرت و فراوانی بسازد، در حالی که واقعیت جامعه پر از فقر، نارضایتی و شکاف اقتصادی بود. به تعبیر دیگر، تجمل و خوشگذرانی صرفاً میل شخصی شاه نبود، بلکه به ابزاری سیاسی برای سرپوش گذاشتن بر ضعف ساختاری دولت بدل شد.

lskhl;msfb

انتقاد از درون دربار؛ صدای تاج‌السلطنه

این وضعیت حتی در درون خانواده سلطنتی نیز بی‌پاسخ نماند. دختر او، تاج‌السلطنه، در خاطراتش بارها از عیاشی، زن‌پرستی و بی‌اعتنایی پدرش به اصلاح کشور انتقاد کرده و او را نمونه‌ای از سلطانی معرفی می‌کند که به‌جای چاره‌اندیشی برای مردم، در لذت‌های فردی غرق بود. این انتقاد از درون دربار نشان می‌دهد که حتی نزدیک‌ترین افراد به شاه نیز بحران مشروعیت او را درک می‌کردند.

شخصیت ناصرالدین‌شاه را نمی‌توان تنها به «عیاشی» تقلیل داد. او در آغاز توانایی و علاقه‌ای برای آشنایی با مظاهر مدرن داشت، اما ساختار فرسوده سیاسی و مالی ایران، همراه با فشار قدرت‌های خارجی، او را از هرگونه اصلاح جدی ناامید کرد. در چنین شرایطی، شاه برای حفظ اقتدار سلطنت به نمایش ظاهری و تجمل، به اندرونی پرجمعیت، به شکارها و سفرهای نمایشی متوسل شد. این سیاست شاید در کوتاه‌مدت کارکردی نمایشی داشت، اما در بلندمدت شکاف میان مردم و سلطنت را عمیق‌تر کرد و زمینه را برای اعتراضات اجتماعی و نهایتاً ترور سیاسی او فراهم آورد.

+

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *

advanced-floating-content-close-btn
advanced-floating-content-close-btn