نقد و بررسی فیلم ناتور دشت

«ناتور دشت» به علت پرداختن به یک معضل مهم اجتماعی فیلم قابل احترامی است اما از نظر دراماتیک با مشکلاتی مواجه است که جلوی تبدیل آن به یک اثر درخشان را گرفته‌اند.

اختصاصی سلام سینما – تهمینه منصوری روشن: روایت قصه‌ای که ریشه آن از اتفاقات واقعی جامعه نشات گرفته باشد، می‌تواند در مسیر رشد سینمای اجتماعی ایران نقش بسیار پرررنگی را بازی کند. موضوع کودک‌دزدی و عدم وجود امنیت برای کودکان در اجتماع امروز یکی از معضلات مورد توجه است. فیلم «ناتور دشت» به کارگردانی محمدرضا خردمندان دقیقا حول محور همین سوژه می‌گذرد.


بیشتر بخوانید:

نقد و بررسی فیلم ناتور دشت، ساخته محمدرضا خردمندان | ویدیو


خلاصه داستان فیلم ناتور دشت

یسنای ۴ ساله ساکن روستای کلاله استان گلستان، هنگام رفتن به مزرعه ناگهان ناپدید می‌شود. جستجو برای یافتن او توسط مردم محلی آغاز می‌شود و بعد از وایرال شدن خبر گم شدن کودک افراد زیادی ابتدا از روستاهای اطراف و بعد از سوی ارگان‌های بزرگ مانند هلال احمر برای پیدا کردن او دست به کار می‌شوند…

مسیر پرخطر اقتباس از واقعیت؛ کاستی‌های درام در ناتور دشت

در مسیر انتقال داستان واقعی از دل جامعه به روی پرده نقره‌ای راه پرفراز و نشیبی باید طی شود که یکی از مهم‌ترین نکات آن نحوه‌ی روایت داستان است. شاید ماجرایی در بستر واقعیت توجهات زیادی را برانگیزد، اما برای داشتن سناریوی سینمایی مولفه‌های بسیار زیادی دارای اهمیت هستند و در این دسته از فیلم‌ها معیار سنجش کیفیت اثر به چگونگی سینمایی کردن آن داستان نیز مرتبط است. 

در مورد فیلم «ناتوردشت» شاید این اولین نقطه ضعفی باشد که به چشم مخاطب بیاید. زمان‌بندی نامناسب در دادن اطلاعات به مخاطب به این معنا که ما در همان یک‌سوم ابتدایی فیلم بدون قرارگیری در تعلیق طولانی رباینده بچه را می‌شناسیم و از آن پس تنها منتظر هستیم تا کسی بچه را از دست او نجات دهد. شخص بچه‌دزد تا اینجای داستان هم برای ما به عنوان شخصیت مثبتی معرفی نشده است پس ما از اینکه او در این سرقت دست داشته تعجبی نمی‌کنیم و لحظه‌ی کشف این واقعیت در فیلم که می‌بایست مهم‌ترین نقطه‌ی اوج باشد چندان شوک و ضربه‌ای به مخاطب وارد نمی‌کند. 

در این ژانر با سوژه‌های مشابه شاید یکی از بهترین نمونه‌هایی که بتوان به آن اشاره کرد فیلم «زندانیان» ساخته دنیس ویلنوو است که اتفاقا دزدی بچه در شهر کوچکی اتفاق می‌افتد و پدر کودک به دنبال او می‌گردد. میزان تنش و تعلیق رخ داده در آن فیلم به واسطه‌ی ریتم درست روایت باعث می‌شود تا مخاطب تا لحظه‌ی آخر میخکوب فیلم را تماشا می‌کند. همین اثر می‌تواند معیار خوبی برای سنجش این موضوع باشد که «ناتور دشت» در همراه کردن و همراه نگه‌داشتن مخاطب با خودش چندان موفق نبوده است. 

خطوط فرعی زیاد، اما بی‌اثر در روایت

برای آمیختن یک اتفاق کاملا واقعی با المان‌های سینمایی نیاز است چیزهایی به قصه افزوده یا از آن کاسته شود. برخی کارگردانان در روایت چنین آثاری تصمیم می‌گیرند تماما به سوژه واقعی پایبند بمانند و برخی دیگر سعی می‌کنند تفاوت‌هایی مثل اضافه کردن خطوط روایی فرعی و شخصیت‌های جدید به جهت افزودن جذابیت به داستان، ایجاد کنند. در «ناتور دشت» هم فیلمساز با همین رویکرد جلو رفته، اما کاراکترها آنقدر که باید با جوهره‌ی اصلی قصه گره نمی‌خورند. 

احمد پیران محیط‌بان قدیمی است و به خاطر اشتباهات گذشته‌اش در این روستا مدام به دنبال جبران است و به همین خاطر در جریان پیدا کردن دختر بچه تمام تلاشش را می‌کند. حضور او آنقدر در فیلم پررنگ است که  او را بیشتر از کاراکتر آیهان (دزد کودک) که شخصیت اصلی است، می‌شناسیم. از او تصویری از یک قهرمان با عیب و نقص‌هایی می‌بینیم که به‌راحتی می‌توان آن را پذیرفت و، به‌خاطر همه کمک‌هایش به مردم، چشم‌پوشی کردن از قصور گذشته‌ او کار دشواری نخواهد بود. به همین خاطر صرفا دنبال کردن شخصیت او نمی‌تواند جاذبه‌ی کافی را برای مخاطب ایجاد کند. شخصیت آیهان اما به دلیل کارها و تصمیماتی که می‌گیرد، قطعا دارای خلأ‌های روحی و گذشته‌ی پیچیده‌ای است که متاسفانه فیلم اصلا به سراغ کندوکاو آن نمی‌رود. 

از روشنی آفتاب تا تاریکی قنات 

فضای بصری با رنگ‌های گرم، نور خورشید درخشان و ذرات گیاهان زراعی که تقریبا در تمام فیلم حتی سکانس‌های شب در هوا پخش هستند، اتمسفر و بافت روستایی را به خوبی به تصویر می‌کشد، اما در میان چنین رنگ‌ و نورهایی شما بیشتر انتظار تماشای درام عاشقانه‌ای را دارید که قرار است همه چیز در نهایت به خوبی و خوشی تمام شود.

تصاویر فیلم از همان لحظات اولیه شما را به یاد بخش ابتدایی فیلم «یک حبه قند» خواهد انداخت با این تفاوت که این بار قرار نیست شاهد آماده سازی عروسی سنتی در یزد باشیم که همه چیز پر از رنگ و لعاب و زیبایی باشد. در روستایی دور افتاده و اتفاقا در فصل سرد پاییز یا احتمالا زمستان اتفاق تلخی رخ داده است، اما هیچ نمود بیرونی‌ای از آن را در فضای بصری نمی‌بینیم.

استفاده از قنات احتمالا از معدود نشانه‌های بصری به کار گرفته شده در فیلم است که به کرات نیز دیده می‌شود.  قنات به عنوان مکانی که آیهان بسیار به آن رفت‌وآمد دارد و نقاط عطف فیلم در آن رخ می‌دهد، المان مناسبی برای نمایش عمق مشکلات روحی و روانی او و تاریکی است که هر لحظه با آن در کشمکش است. 

دگرگونی تصویری علی مصفا؛ از صبوری تا هیبت ترسناک

از حیث بازیگری که از نقاط قوت مهم فیلم است می‌توان به هنرنمایی علی مصفا اشاره کرد. این بازیگر توانمند این بار با سیمایی که اصلا انتظارش را نداریم، از آن مرد آرام و صبور همیشگی فرسنگ‌ها فاصله می‌گیرد و تبدیل به مردی قدرتمند می‌شود که بسیار جدی است، دیگران از او می‌ترسند و کارش قاچاق و خرید و فروش بچه است!‌ لحن تازه و رعایت جزئیات فراوان و جدید در حرکت و بدن بازیگر همگی برای مخاطب تجربه‌ی خوبی از تماشای این شخصیت را ایجاد می‌کند. 

«ناتوردشت» به جهت پرداختن به معضل اجتماعی مهم و روایت داستانی واقعی که در آن به طور مشخص به همدلی و دلسوزی مردم ایران و روحیه‌ی همبستگی ما اشاره می‌کند، فارغ از مشکلات فنی، بی نهایت شایسته‌ی احترام است. چنین آثاری همچنین به جهت اینکه به پیشرفت سینمای اجتماعی ایران کمک می‌کنند و قدمی به پیش برمی‌دارند، دارای اهمیت هستند. این حوادث بعد از مدت کوتاهی از تمام شدنشان برای همیشه به دست فراموشی سپرده می‌شوند، اما به واسطه‌ی ساخته شدن فیلم مناسبی از روی آنها بیشتر در حافظه‌ی اجتماعی خواهند ماند. 
 

منبع

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *

advanced-floating-content-close-btn
advanced-floating-content-close-btn