سلام به تو دوست خوبم! میخواهم برایت داستانی شیرین و واقعی تعریف کنم. داستانی که شاید خیلی شبیه قصههایی که شنیدی نباشد؛ اما از همه آنها زیباتر و پرمعناتر است. داستان زندگی پسری مهربان که نامش حسین بود و در قلب همه آدمهای مهربان دنیا جا دارد. اسم این داستان، داستان زندگی امام حسین است.
۱- تولد نوهای دوستداشتنی
سالها پیش در شهر مدینه، خانهای بود که همیشه بوی عطر بهشتی میداد. در این خانه، پیامبر مهربان خدا، حضرت محمد (ص)، زندگی میکرد. پیامبر دختری بسیار مهربان به اسم حضرت فاطمه (س) داشت و دامادش هم امام علی (ع)، مردی شجاع و باایمان بود. یک روز خدا به آنها هدیهای داد. پسری به دنیا آمد که اسمش را به دستور خدا «حسین» گذاشتند. حسین (ع) نوه حضرت محمد بود و پیامبر او را از جان و دل دوست داشت. وقتی امام حسن و امام حسین کوچک بودند، همیشه در کنار پیامبر بودند. گاهی وقتها که پیامبر داشت با مردم صحبت میکرد، حسین و برادرش میآمدند و روی شانههای پیامبر مینشستند. پیامبر هم بهخاطر آنها، حرفزدن را قطع میکرد و آنها را در آغوش میگرفت و میگفت: «این دو پسر سرور جوانان بهشت هستند.» پیامبر لقب زیبایی هم به او دادند و فرمودند که «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است». یعنی هرکسی که راه درست را گم کند، با راهنمایی حسین میتواند راهش را پیدا و نجات پیدا کند.
۲- حسین در کنار پدر و برادرش
![]()
وقتی پیامبر از دنیا رفت، حسین هنوز کوچک بود؛ اما همیشه همراه پدرش، امام علی (ع) بود. او در کنار پدرش از دین خدا دفاع و با سختیها مبارزه میکرد. بعداز پدرش، برادرش امام حسن (ع) رهبر شیعیان شد. امام حسین (ع) هم همیشه پشتیبان برادرش بود و به او کمک میکرد.
روزی امام حسن (ع) تصمیم مهمی گرفت. او با مردی به نام معاویه که حاکم آن زمان بود، صلح کرد. افراد زیادی از این کار ناراحت بودند؛ اما امام حسین (ع) به برادرش اعتماد داشت و میدانست که این صلح برای آرامش مردم و حفظ دین خدا لازم است. او تا وقتی معاویه زنده بود، به عهد برادرش وفادار ماند و به مردم گفت که صبور باشند و منتظر بمانند تا وقت درست برای مبارزه برسد.
۳- حاکم نالایق و تصمیم بزرگ
وقتی معاویه از دنیا رفت، پسرش یزید حاکم شد. یزید مرد درستکاری نبود. او بهجای اینکه به فکر مردم باشد، به خوشگذرانی مشغول بود و کارهای بدی انجام میداد. یزید از امام حسین (ع) خواست تا با او بیعت کند و قبول کند که حاکم عادلی است؛ اما امام حسین (ع) هرگز زیر بار چنین چیزی نرفت. او میدانست که اگر با یزید بیعت کند، دین خدا از بین میرود؛ به همین دلیل، تصمیم بزرگی گرفت.
امام حسین (ع) گفت: «من هرگز با یزید بیعت نمیکنم!» یزید هم که از این تصمیم امام حسین (ع) ناراحت بود، تصمیم گرفت ایشان را در شهر مدینه به شهادت برساند. امام حسین (ع) برای اینکه حرمت شهر مدینه و شهر مکه حفظ شود و جنگ و دعوا در این شهرهای مقدس اتفاق نیفتد، شبانه مدینه را ترک کرد و به سمت شهر مکه رفت.
۴- نامههایی از کوفه و سفری به سوی حقیقت
وقتی مردم شهر کوفه از تصمیم امام حسین (ع) باخبر شدند، نامههای زیادی برای امام فرستادند و از ایشان خواستند که به شهرشان بیاید و رهبرشان باشد. آنان قول دادند که از امام حمایت میکنند. امام حسین (ع) برای اینکه مطمئن شود، پسرعمویش، مسلم بنعقیل را به کوفه فرستاد. مسلم دید که مردم کوفه واقعاً مشتاق هستند؛ پس به امام حسین (ع) خبر داد که به کوفه بیایند.
امام حسین (ع) هم بههمراه خانواده و یارانش از مکه بهسمت کوفه حرکت کردند. در مسیر، آنان خبردار شدند که مردم کوفه به عهدشان وفا نکردهاند و حاکم شهر مسلم بنعقیل را به شهادت رسانده است. بااینحال، امام حسین (ع) که برای هدفی بزرگ از مکه خارج شده بودند، به راهشان ادامه دادند. ایشان از میان راه بهسمت کربلا رفتند؛ چراکه راه دیگری نداشتند. حسین (ع) این سفر را برای نجات دین اسلام آغاز کرده بودند. شاید روزی شما هم بتوانید با پرواز اهواز نجف یا با بلیط تهران نجف به این شهرهای مقدس سفر کنید.
۵- روز عاشورا و شهادت امام قهرمان
![]()
روز دوم محرم بود که امام حسین (ع) و یارانش به دشت کربلا رسیدند. سپاه زیادی از طرف یزید، حاکم وقت شام، به آنجا آمد و آنها را محاصره کردند. آنها حتی آب را هم بهروی امام حسین (ع) و خانوادهاش بستند؛ اما یاران امام حسین (ع) هرگز او را تنها نگذاشتند. آنان به امام گفتند: «ما تا آخرین نفس در کنار شما میمانیم و از شما دفاع میکنیم.»
صبح روز عاشورا، جنگ بزرگی اتفاق افتاد. یاران امام حسین (ع) یکییکی به میدان رفتند و مانند شیرهای شجاع جنگیدند و شهید شدند. آنان نمیخواستند زیر بار ظلم و زورگویی بروند. بعداز اینکه همه یاران امام حسین (ع) شهید شدند، خودشان به میدان رفت. او جنگید و جنگید تا بالاخره با لب تشنه به دست دشمنان به شهادت رسید. بعداز شهادت امام حسین (ع)، دشمنان به زنان و کودکان ایشان هم رحم نکردند و آنان را به اسارت گرفتند.
۶- درسی بزرگ برای همه نسلها
شهادت امام حسین (ع) اتفاق تلخی بود؛ اما درس بزرگی برای همه انسانها در طول تاریخ داشت. امام حسین (ع) به ما یاد داد که نباید هرگز زیر بار ظلم و زور برویم. او به ما نشان داد که حتی اگر تنها باشیم، باید از حقیقت و ارزشهایمان دفاع کنیم. به همین دلیل، هر سال، در ماه محرم، افراد زیادی در دنیا به یاد او جمع میشوند و برای مظلومیتش گریه میکنند.
چرا امام حسین اینقدر مهم است؟
امام حسین (ع) فقط امام شیعیان نیست؛ بلکه در نظر خیلی از مسلمانان و حتی غیرمسلمانان، قهرمان بزرگی است. او نماد ایستادگی در برابر ظلم و فداکاری و آزادیخواهی است. ما از داستان زندگی امام حسین (ع) میآموزیم که برای رسیدن به دنیای بهتر و پر از عدالت، باید همیشه راه درست را انتخاب کنیم. داستان کوتاه زندگی امام حسین برای کودکان به ما میگوید که حتی یک فرد تنها هم میتواند با شجاعتش، تاریخ را برای همیشه تغییر دهد.
منبع روایات: ویکی شیعه
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جامعه ورزشی آفتاب نو در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
آخرین اخبار ورزشی از فوتبال ایران و باشگاه های جهان را در سایت ورزشی آفتاب نو بخوانید
|
مطالب پیشنهادی از سراسر وب |
