روایت یزدانی از دانمارکی مسموم، شادیِ بعد از فینال و تلاش برای اضافه وزن در تبریز؛ امیر گنجی گفت یک حرکت جدید بزن پسر!
جامعه ورزشی آفتاب نو: به گزارش خبرگزاری آنا، امیرمحمد یزدانی که در تبریز قهرمان وزن ۷۴ کیلوگرم کشور شد، سال ۲۰۲۵ هم کارش را در چرخه انتخابی تیم ملی در همین وزن استارت زده بود، اما درنهایت در ۷۰ کیلوگرم ملیپوش شد و البته در کرواسی خوب نتیجه نگرفت. او فقط یک کشتی گرفت و
به گزارش خبرگزاری آنا، امیرمحمد یزدانی که در تبریز قهرمان وزن ۷۴ کیلوگرم کشور شد، سال ۲۰۲۵ هم کارش را در چرخه انتخابی تیم ملی در همین وزن استارت زده بود، اما درنهایت در ۷۰ کیلوگرم ملیپوش شد و البته در کرواسی خوب نتیجه نگرفت. او فقط یک کشتی گرفت و با باخت مقابل هیبتوف و باتوجه به شکست این کشتیگیر آذربایجانی، خیلی زود از دور رقابتها خارج شد.
او سال ۲۰۲۴ را هم خوب سپری نکرد، درحالیکه نفر برتر وزن ۷۰ کیلوگرم بود، اما باتوجه به آسیبدیدگی دستش، دقیقه نود جای خود را به سینا خلیلی داد.
پسری که شاخصه اصلیاش انرژی زیاد است و خودش بودن؛ او در مسابقات کشوری هم شادی مخصوص به خودش را داشت.
گفتوگوی خبرنگار آنا با نایبقهرمان سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۳ کشتی آزاد جهان را در مورد اتفاقات ماههای اخیر در زیر میخوانید:
آنا: این سومین دورهای بود که چرخه را در ۷۴ کیلو استارت زدی، سال قبل تیم ملی را دقیقه نود از دست دادی، اما امسال به ۷۰ کیلو برگشتی و به جهانی رفتی.
دستم شکست، در مدت کم جوش نمیخورد، اما من تصورم این بود که با همین دست میتوانم کشتی بگیرم، ولی کادرفنی گفت به خاطر خودت میگوییم، آنجا کشتی بگیری ممکن است دستت بدتر شود و شاید کشتیات را به کل تحتالشعاع قرار دهد. خب این جایگزینی حس خوبی نداشت ولی شرایط اینطور رقم خورد.
**مشکلاتم روی کارم تاثیر منفی گذاشت، گفتند امیرمحمد از تیم ملی خط خورده است
آنا: بعد از آن در لیگ به کشتیگیری که جایگزینت شده بود باختی، مشخصا از نظر روحی وضعیت جالبی نداشتی.
یک مقدار بحث آمادگی بدنیام بود، اما بخش عمدهاش مشکلاتی بود که در آن مقطع درگیرش بودم و حل شد. به هرحال هر آدمی ممکن است در مقطعی درگیر مشکلاتی باشد، این روی کارم تاثیر منفی داشت و کاری همان ابتدای کشتی انجام دادم که خودم خجالت میکشیدم در صورت سینا خلیلی نگاه کنم (در این کشتی امیرمحمد به صورت سینا خلیلی ضربه زد)، اشتباه من بود، گاهی آدم تحت فشار کاری انجام میدهد که بعد پشیمان میشود. بعد گفتند به خاطر شرایط دستت از مسابقات کشوری معاف میشوی و بعد سهمیه جام تختی به تو میدهیم. یک مدت اردو هم دعوتم نکردند، البته خودم به آقا پژمان (درستکار) گفتم که خانه تمرین کنم برایم بهتر است و او اجازه داد که خودم تمرین کنم. یک عده این را بزرگ کردند که امیرمحمد یزدانی از تیم ملی خط خورده است، درحالیکه اینطور نبود.
**گفتند وزنت پایین است، شانست را در جهانی امتحان بکن
آنا: تو در جام تختی از همه ۷۴ کیلوها بهتر بودی و قهرمان هم شدی، با این وجود دوباره قرار شد به تورنمنت بروید که آنجا دوبنده این وزن را از دست دادی.
دو ماه مانده به جام تختی پایم آسیب دید، اما با همین آسیبدیدگی در لیگ جهانی دمیرتاش از ترکیه را بردم. ۱۷-۱۸ روز مانده به مسابقه، دو کشتیگیر داشتند با هم تمرین میکردند، یکیشان افتاد روی پای من، پایم ورم عجیبی کرد به همین خاطر یک مدت فقط تمرین بالاتنه و وزنه داشتم و یک هفته آخر تمرین کشتی کردم. شرایط بدنم خوب نبود، اما کشتیهای سختم را بردم و اول شدم. حالا از آن اتفاقات بگذریم، بعد تصمیم کادرفنی بود که به ۷۰ کیلو بیایم. گفتند تو وزنت پایین است و بیا این یک بار شانست را امتحان کن.
آنا: فکر نمیکنی تصمیم اشتباهی بود؟
خب میدان بزرگی بود. وزن من هم بالا نبود گفتم بگذار شانسم را امتحان کنم. شرایط بدنیام فوقالعاده بود. مربیان این را در تمرین دیدند این پیشنهاد را به من دادند. آنها من را شانس اصلی طلا میدانستند.
**رحمان گفت تو را دیدم ترسیدم!
آنا: پس چه شد که همان اولین کشتی باختی؟ آن امیرمحمدی که روی تشک آمد، با امیرمحمد یزدانی همیشگی فرسنگها فاصله داشت.
چهار روز قبل از اعزام دچار مسمومیت غذایی شدم. در یک مراسم، ظاهرا شیرینی دانمارکی مشکل داشت، من و دو تا از مربیان فرنگی مسموم شدیم. تا ساعت ۳ صبح پژمان درستکار، دکتر، مهدی تقوی و احسان امینی بالای سرم بودند. روزی که پدر و مادرم به اردو آمدند، برایم غذا آورده بودند، چند قاشق برنج و یک تکه گوشت خوردم، اصلا نمیتوانستم چیزی بخورم. گفتم چیزی نیست،، اما واقعا شرایطم بد بود. وقتی با رحمان (عموزاد) مرورفن میکردیم، گفتم بدنم سرحال نیست، بعدا رحمان گفت که تو را دیدم ترسیدم. درواقع در کشتی با کنان هیبتوف زورم نمیرسید. من برنده او را در آذربایجان ۱۰-هیچ کرده بودم.
**در تبریز زیر وزن بودم، افسردگی گرفته بودم
آنا: ولی آن وقت به نظر میرسید که کاهش وزن دوباره باعث شده عملکرد همیشگی را نداشته باشی. یادم هست وزنت به ۷۷، ۷۸ کیلو هم رسیده بود.
در زاگرب هم ۴-۵ کیلو کم کردم. الان که وزنم آمده روی ۷۳ کیلو، روزی که داشتیم به سمت تبریز حرکت میکردیم ۷۵ کیلو بودم، اینجا یک نرمش کردم یک کیلو هم آمدم زیر وزن. حالا همه مشغول وزن کم کردن بودند، من هر چی شام و ناهار و نوشابه میخوردم وزنم بالا نمیآمد و افسردگی گرفته بودم (خنده).
آنا: کشتی اول با علی کرمپور اذیت شدی. فکر میکردم کار سختی در ادامه خواهی داشت.
من با علی در اردوها زیاد تمرین کردیم، خیلی باادب است و با هم خیلی رفیقیم. در کشتی با او دیدم شرایط بدنیام آنطوری نیست که باید باشد و اصلا آماده نیستم. از این کشتی دستم آمد که باید سر همه را در کشتی شیره بمالیم و پا بدهم تا آنها را ببرم؛ و کُچی مثل امیر گنجی کنارم بود که کارم عالی پیش رفت. دم او و دُمیرکلایی گرم، خیلی به من اعتماد به نفس دادند.
آنا: از چه نظر؟
همه میگویند پا نده، وقتی حریف زیرگیری کرد، خیمه بزن، پدرم هم همین را میگوید ولی امیر گنجی میگفت کُنده را بکش.
**امیرگنجی به من اعتماد به نفس میداد و برخلاف بقیه میگفت کنده بکش
آنا: کندهکشی واقعا کار ریسکی است.
امیر گنجی میگفت اگر بخواهی اینطوری بگیری میبازی پسر، یک حرکت جدید بزن و تشویقم میکرد کنده بکشم.
آنا: امیر گنجی خودش هم کشتیگیر فوقالعادهای بود، یکی از آنها که واقعا حیف شد بدون مدال و خیلی زود به خاطر آسیبدیدگی رفت.
از نوجوانان زیر نظر او کار کردم، کشتی من را بلد است و خیلی خوب کُچم میکند، او به من آرامش میداد، دست او و دمیرکلایی را میبوسم. خیلی به من اعتماد به نفس و آرامش دادند. من بعد از کشتی اول که دیدم بدنم خوب نیست، روی تشک رفتم که کار را دربیاورم.
آنا: چرا خوب تمرین نکرده بودی؟
۵ روز که کربلا بودیم و تمرین نکردم، بعد هم درگیر لیگ شدم و تمرینم زمانی که قرار بود کشتی بگیرم یک جلسهای بود. کلا با سه جلسه مرور و سه جلسه تمرین کشتی، در تبریز روی تشک رفتم. از کشتی اولم تا آخرم هم سخت بود. همه آماده بودند، کرمپور، فضلی، بخشی و امیرحسین حسینی در فینال. امیرحسین قبل از فینال دو حریفش را ۱۰-هیچ کرده بود.
**یک ذهن آماده با خودش بدن داغون را میکشد
آنا: امیرحسین حسینی کشتیهای خیلی خوبی گرفت، فینال نزدیکی هم مقابل هم داشتید.
باز هم میگویم یک ذهن آماده با خودش یک بدن داغون را میکشد، اما اینکه فکرت مشغول باشد و دغدغه ذهنی داشته باشی، بدن آمادهات را هم تحتالشعاع قرار میدهد. خوبی من در این مسابقات این بود که قشنگ میتوانستم ۷-۸ دقیقه کشتی بگیرم، با تایم استراحت و چلنج و…
آنا: خوشحالی خاصی هم بعد از بردن امیرحسین حسینی داشتی.
این خوشحالی جدیدم هست، چون مسی را خیلی دوست دارم.
آنا: چرا امیرحسین حسینی دستت را بست؟
نمیدانم، چون خوشحال بودم چیزی نگفتم. بعد هم او را بغل کردم و بوسیدم.
**بیش فعالم؛ خدا هم نمیتواند 8 میلیارد آدم را از خودش راضی نگه دارد، منِ بنده چطور میتوانم
آنا: تو چقدر انرژی داری، همه میگوییم کشتی که تمام میشود انگار نه انگار اینهمه فشار در مبارزه به تو وارد شده و باز هم کلی انرژی داری.
چون بیش فعالم.
آنا: این را در موردت پزشک تشخیص داده یا همینطور خودت میگویی؟
نیاز به تشخیص دکتر نبود، من بیش فعالم و همیشه همین بودم.
آنا: خیلی اوقات از خوشحالی کردنت بعد از مسابقه برخی ناراحت میشوند.
من که مسئول راضی نگه داشتن مردم از خودم نیستم؛ یک سری شاید خوششان بیاید و یک سری هم خوششان نیاید. خالق این جهان، خداست. ۸ میلیارد آدم در کره زمین زندگی میکنند، خدا هم نتوانسته مخلوقاتش را راضی نگه دارد، من که بنده خدا هستم.
**قرار نیست همه را از خودم راضی نگه دارم؛ رشید کنده بکشد میگویند حرفهای ولی به من میگویند شانسی
آنا: اینکه خودت با خودت حال میکنی و هر چه بگویند باز مدل خودت هستی، چیز خوبی است.
همین که دایره آدمهای اطرافم از من راضی باشند، کافی است. خانواده و رفیقهایم من را میشناسند و از من ناراحت نیستند. این آمریکاییها بعد از برد و باختشان مصاحبه میکنند، همیشه میگویند از خانواده و هوادارانم ممنونم، نمیگویند از مردم. قرار نیست همه مردم را از خودم راضی نگه دارم. میگویند امیرمحمد کشتی نگرفت کل کشتی را امیرحسین حسینی گرفت، اما کسی که زیر میگیرد اگر خاک نکند و امتیازش نکند، میبازد. همین کندهای که من زدم را عبدالرشید سعداللهیف بزند میگویند پا میدهد که کنده بکشید و چقدر حرفهای است، من بزنم میگویند شانسی است. من سعی میکنم خودم باشم، چرا باید خودم را تغییر دهم؟
**من شبیه به تختی و خادم و یزدانی نیستم
آنا: یک چیز بدی در موردت بعد از جهانی زاگرب مطرح شد که داری بلاگری میکنی و باختت در جهانی ۲۰۲۵ را به این ربط دادند.
من نمیدانم چرا این را میگویند. غلام فرخیِ قهرمان جهان هم هر روز کلیپ از خودش میگذارد. یک سری آدمها شاید کارهایی که خودشان نمیتوانند انجام دهند را بقیه انجام دهند، ناراحت شوند. اساسا هم آدمها نمیتوانند شبیه هم باشند. چیزی که هست من شبیه تختی، رسول خادم و حسن یزدانی نیستم، قرار هم نیست شبیه به کسی باشم. وقی یک آدمی تک میشود کار مختص به خودش را انجام داده، حسن یزدانی خاص است، چون شخصیت و سبک زندگی خاص خودش را دارد و کسی نمیتواند مثل او باشد. چرا من باید شبیه به محمد نخودی باشم یا نخودی شبیه یکی دیگر. هر کسی هر جور که دوست دارد زندگی میکند. این نظر من است.
**طرف کلاه سر یکی میگذارد و خوشحالی میکند من چرا از کشتیام خوشحال نباشم
آنا: شده از شادی بعد از بردت بعدا پشیمان شوی؟
نه، شاید گاهی پشیمان شوم که شادی نکردم ولی از شادیای که داشتم پشیمان نشدم. آدمها چرا نباید از پیروزیهای خود خوشحال باشند. طرف یک ملک را گرانتر از ارزشش میفروشد که شادی میکند که سر یکی کلاه گذاشتم، من که کشتی را میبرم، چرا نباید شادی کنم؟ یک جوری آدم را به حاشیه میبرند، من ترجیح میدهم من را همینطور بشناسند، خب یکی با این مدل من حال میکند و یکی هم حال نمیکند.
آنا: از کاری که در دوره قهرمانی کردی، چطور؟ پشیمانیِ بعدش؟
نه، پشیمانی برای چی؟ فایدهای ندارد. گذشته، گذشته و آینده هم هنوز نیامده، من در حال زندگی میکنم. فکر کردن به پایان، شیرینی و لذت مسیر را از بین میبرد. آن لذتی که باید ببری به چشمت نمیآید. من سعی میکنم در حال زندگی کنم و تنها چیزی که برایم مهم است، اینکه بتوانم همین روند را حفظ کنم و در کورس قهرمانی بمانم. پدر و مادرم برایم خیلی زحمت میکشند، رفقایم، همه کنارم هستند.
آنا: یکی از دوستانت هم در تبریز کنارت بود.
محمد خدابخشی، بنده خدا خودش کلی گرفتاری دارد، اما از ۳-۴ روز مانده به مسابقات، با من تا تبریز آمد و همه جا کنارم بود.
**همیشه حمایت پدر و مادرم را دارم، برنامههایم را این سه نفر مینویسند
آنا: پدرت هم معمولا همه جا برای مسابقات میآید.
همه جا هست، در ماندران که هر جا تمرین بروم، با من میآید. مادرم در خانه حواسش به همه چیز من هست و همه کارهایم را انجام میدهد، درحالیکه خودش هم شاغل است و پدرم هم همه جا در کشتی کنار من است. پدر و مادرم نقش حمایتی و کنترلی دارند و از آنها ممنونم. کار بدنسازیام که در جویبار زیر نظر برادران هاشمی است و تمرینم هم زیر نظر شهرام امید و پدرم. از بچگی البته شاگرد فرامرز بوداغی بودم، اما حالا برنامههایم را پدرم، شهرام امید و هاشمی مینویسند. من هم به برنامهشان اعتماد دارم.
**در لحظه پیش میروم، به کادرفنی اعتماد دارم
آنا: آخر کارت در چرخه امسال چه میشود؟
یک سری فکر و برنامه دارم، اما فعلا نگویم بهتر است. در لحظه پیش میروم تا ببینم خدا چه میخواهد. قرعهام در مسابقات کشوری که سخت بود، اما اول شدم، این تازه شروع کار است و باید ادامه دهیم. تمرین، استراحت، ریکاری و بدنسازیام خوب باشد و حرف گوش بدهم که مدال بگیرم.
آنا: ۷۴ کیلو هم که وزن بسیار پرترافیکی است و مدال گرفتن در آن به مراتب سختتر از ۶۵ و ۷۰ کیلو که درآنها تجربه کسب مدال جهانی داری.
بله خیلی بالاست. من وظیفهام بود که در مسابقات کشوری اول شوم و از اینجا به بعد کادرفنی تصمیم میگیرد باید چه کار کنیم. مربیان باشگاهی من را تا اینجا رساندند و از اینجا به بعد دست کادرفنی است. ما هم که کادرفنی خفنی داریم! به آنها اعتماد کامل دارم، نتایج گواه کارشان است که تیم خوبی جمع میکنند. حالا دو سه نفر شاید در جهانی باختند که یکی هم من بودم، این یا اتفاق است یا سطح کشتیگیر پایین بوده و یا قرعه سخت، اتفاق میافتد.
مسئولیت این خبر با سایت منبع و جامعه ورزشی آفتاب نو در قبال آن مسئولیتی ندارد. خواهشمندیم در صورت وجود هرگونه مشکل در محتوای آن، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا اصلاح گردد.
آخرین اخبار ورزشی از فوتبال ایران و باشگاه های جهان را در سایت ورزشی آفتاب نو بخوانید
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0